ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را
بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را
شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل
درفکن در جام بیرنگ آب رنگ آمیز را
می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف
یاد میدار این دو بیت گفته دستآویز را
گر حریفی از دمادم سر بپیچاند رواست
بر کف من نه، که پور زال به شبدیز را
جان من می را و قالب خاک را و دل تو را
وین سر طناز پر وسواس تیغ تیز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر بیانکنندهی غمی عمیق و درد دلی ناشی از عشق است. شاعر به زیبایی زلف محبوبش اشاره میکند که او را به شدت پریشان کرده و درد بیشتری را در قلبش ایجاد کرده است. او همچنین از آتش عشقش سخن میگوید که جان و دلش را فرا گرفته و میخواهد در میان بیرنگی و سردی، طعم عشق را بچشد. شاعر به این موضوع هم اشاره دارد که در دنیای عشق، باید از حریفان و رقبا نترسید و جاری بودن احساسات را پذیرفت. در نهایت، شاعر از پیچیدگیهای عشق و دلبستگی سخن میگوید، در حالی که اشاره به محبوبش و جذابیت او دارد.
هوش مصنوعی: ای آن که عمداً با زلف خوش و عطرین خود، دل من را به درد میآوری و با نگاهی خشمگین، مثل دشنهای به آن ضربه میزنی.
هوش مصنوعی: آتش عشق تو در جان و دل من شعلهور شده است، حالا با این احساسات پرشور، در ظرفی که آب بیرنگی دارد، رنگی به آن بزن.
هوش مصنوعی: به نوشیدن مشغول باش و بدون نگرانی می، بنوش. نگران نباش که دیگران چه میگویند. به یاد داشته باش که این دو بیت به خاطر تفریح و لذت گفته شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در هر لحظه از خود رفتاری ناشیانه نشان دهد، این برای من قابل قبول نیست، زیرا من مانند پسر زال سوار بر شبدیز، نباید این رفتار را بپذیرم.
هوش مصنوعی: من، جانم را برای می و نوشیدنی میگذارم، جسم خاکیام را به کنار میزنم و به دل تو عشق میورزم، در حالی که این سرکش و مغرور با تیغی تیز و برافراشته در دلم وسواس میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را
زنده کن در می پرستی سنت پرویز را
مایه ده از بوی باده باد عنبربیز را
در کف ما رادی آموز ابر گوهر بیز را
ای خم اندر خم شکسته زلف جان آمیز را
[...]
ای که نام اشنوده باشی خسرو پرویز را
رو سفر کن تا ببینی خسرو تبریز را
بی گمان عاشق شدی شیرین برو فرهاد وار
گر بدی از لطف و حسن آن مملکت پرویز را
آفرین بر مادر گیتی و بر طبعش که او
[...]
چون پریشان میکند آن زلف عنبربیز را
در جهان میافکند آشوب و رستاخیز را
گر ز پیش چهره زیبا براندازد نقاب
ترسم آشوب رخش بر هم زند تبریز را
ور کند بازوی خود رنجه به خون چون منی
[...]
هر خسی قیمت نداند ناله شبخیز را
خسروی باید که داند قدر این شبدیز را
خامشی دریا و گفت و گو خس و خاشاک اوست
پاک کن از خار و خس این بحر گوهر خیز را
دفتر گل را به آب چشم خواهد پاک شست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.