صبح است صبا، کوش که این نظم کنی گوش
و آنگاه زنی دامن همت بکمر بر
خود را برسانی بسر کوی صباحی
زان خاک کشی کحل بصیرت به بصر بر
او را دهی اول ز من این قطعه ی شیرین
کانباشته از وی نی کلکم بشکر بر
پس گوییش از من، که: نگویی بچه تقصیر
در کنج غمم ماندی و رفتی بسفر بر؟!
تو در سفر و، سوخته من؛ وین عجب آمد
با آنکه نبی خوانده سفر را بسقر بر
باری چو روان گشتی و، هجر تو روان کرد
خونابه ی حسرت ز دلم تا بجگر بر
نگذاشت مرا سستی پا، کآیمت از پی
ناچار زدم غوطه بدریای فکر بر
بس لولوی خوشاب که در رشته کشیدم
و آن رشته فرستادمت اینک بنظر بر
بفرست جوابم، که جوابت بفرستم
این قطعه که خواندم بحریفان دگر بر
هرگز نرسیده است بمن پاسخی از کس
پیکی است مرا گرچه بهر راهگذار بر
گویا همه ی عمر رساندند رسولان
مکتوب بکور، از من و، پیغام بکربر!
پندی است بگوش من از استاد که بادا؛
در انجمن خلد، قرارش بمقر بر
کاسرار سخن گفت به بیگانه نشاید
آگاه مکن بیخبران را بخبر بر
سلطان رسل، آنچه به جبرییل رسیدش
گوید به علی، لیک نگوید به عمر بر
دید الغرض استاد در اول گهرم پاک
پس راهبرم گشت باین گنج گهر بر
من نیز زرت تا نزدم بر محک صدق
ننمودت این راه بگنجینه ی زربر
اکنون تو هم از من شنو این پند به منت
منت بود از پند پدر را به پسر بر
زنهار، بناپاک، فن نظم میاموز
نه خامه بخامان ده و ن ه تیغ بغر بر
شاید چو شود مست ز جامیش که دادی
سویت نگرد خیره به تنگی نظر بر
شاید زند آن تیغ که از دست تو بگرفت
هم بر دل تنگ تو به اظهار هنر بر
کز خیل غزالان حرم نیز شنیدم
گاهی ز شبق شاخ زند ماده به نر بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، به طنز و تمثیل، از لزوم توجه به علم و دانایی صحبت میکند. شاعر در ابتدا به بیداری صبح و شنیدن نکات آموزنده اشاره میکند و از فردی میخواهد که برای رسیدن به حقیقت تلاش کند. او به سفر و جدایی و احساس حسرت از دوری معشوق اشاره میکند و در عین حال، بر اهمیت ارتباط و تبادل پیام تأکید میکند.
شاعر همچنین به ناپاکیها و خطرات ناشی از بیدقتی در بیان علوم میپردازد و بر این نکته تأکید میکند که باید از اساتید آموخت و از گفتن اسرار بیمورد به دیگران پرهیز کرد. در نهایت، او از تحذیر از ناپاکی در هنر نظم یاد میکند و به اهمیت حفظ حقیقت و درک عمیق از معانی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: صبح شده است و نسیم آرامی وزیدن گرفته، تلاش کن که این شعر را خوب بشنوی و سپس با عزم و اراده کار را جدی بگیری.
هوش مصنوعی: اگر خود را به کوی صبح برسانی، از آنجا میتوانی چشمان بصیرت را با خاکی که در آن است، تیز کنی و بینایی به دست آوری.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر نسبت به محبوبش میپردازد. شاعر میگوید که نخستین بار او را میبیند و این دیدار برایش بسیار شیرین و خوشایند است، چرا که تمامی زیباییها و خوبیها در آن شخص تجلی یافته است. عاشق در این بیت حس شکرگزاری خود را نسبت به این زیبایی و عشق ابراز میکند.
هوش مصنوعی: پس از من بپرس که آیا واقعاً بچه بیگناهی در گوشه غم من مانده و تو به سفر رفتهای؟!
هوش مصنوعی: تو در سفر هستی و من در حال سوختن، و این جالب است که با وجود این، نبی سفر را به دوزخ خوانده است.
هوش مصنوعی: زمانی که از تو دور شدم، حسرتی عمیق در دلم ایجاد شد که به جانم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: نگذاشت که در حرکت و تلاش دچار سستی شوم، زیرا بهناچار به دنبال تو رفتم و در دریای افکارم غوطهور شدم.
هوش مصنوعی: من چندین بار تلاش کردهام تا تو را به خوبی درک کنم و حالا که تلاشهایم به ثمر نشسته، اینجا هستم که بازخوردی از تو بگیرم.
هوش مصنوعی: لطفاً پاسخت را به من بفرست تا من هم پاسخی که آماده کردهام را به دیگران ارسال کنم.
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال به من پاسخی نداده است، هرچند که یک فرستاده برای من وجود دارد که شاید برای آن کسی است که در راه میگذرد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تمام عمر پیامبران پیامهای خود را به افرادی نادان و بیخبر از حقیقت رساندهاند، حال آنکه من با پیامی درخشان به کربلا آمدهام.
هوش مصنوعی: یک نصیحت از معلمم به من رسید که امیدوارم در بهشت، جایگاهش در مرتبهای عالی باشد.
هوش مصنوعی: رازهای سخن را نباید به کسانی که از ما بیگانهاند بازگو کرد؛ زیرا نباید ناآگاهان را از این اخبار مطلع کرد.
هوش مصنوعی: پیامبر بزرگ، مطالبی را که جبرئیل به او رسانده، به علی منتقل میکند، اما آنها را به عمر نمیگوید.
هوش مصنوعی: استاد متوجه شد که هدف من چیست، او در ابتدا لطافت و پاکی وجودم را دید و به همین دلیل راهنمای من شد تا به این گنج گرانبهای خودم برسم.
هوش مصنوعی: من هم هرگز به جستجوی حقیقت نرفته بودم تا اینکه در آزمون راستگویی تو قرار گرفتم و فهمیدم که این مسیر، به گنج عظیمی منتهی میشود.
هوش مصنوعی: اکنون توجه کن به این نصیحت که پدر چه چیزهایی را به پسرش میآموزد، و این نصیحتها برای تو هم میتواند سودمند باشد.
هوش مصنوعی: مراقب باش، به هیچ عنوان فن نظم را به شیوه ناپاک یاد نگیر. نه قلمی را بر روی کاغذ بگذار، و نه با تیغی بر کاغذ بزن.
هوش مصنوعی: شاید وقتی که از شرابش مست شود، نمیتواند به تو نگاه کند و به تنگی و سختی به تو خیره نخواهد شد.
هوش مصنوعی: شاید روزی همان تیغی که تو از آن دست کشیدی، بر دل نگران تو هم تأثیر بگذارد و هنر خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: گاهی از جمع دلربایان حرم شنیدم که مادهی غزال از شاخ نر به زیبایی میرقصد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز فراز آمد و عیدش باثر بر
نز یکدیگر و هر دو زده یک بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین
دهقان جهان دیده ش پرورده ببر بر
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست
[...]
ای سلسله مشک فکنده به قمر بر
خندیده لب پر شکر تو به شکر بر
چون قامت تو نیست سهی سرو خرامان
چون چهره تو نیست گل لعل به بر بر
تا تو کمری بستی باریک میان را
[...]
ای تازه تر از برک گل تازه به بر بر
پرورده تو را خازن فردوس به بَر بر
عناب شکر بار تو هرگه که بخندد
شاید که بخندند به عناب و شکر بر
در سیم حَجَر داری و بر ماه چلیپا
[...]
ای خنده زنان بوس تو بر تنگ شکر بر
وی طنز کنان نوش تو بر رنگ گهر بر
جان تو که باشد ز در خندهٔ او باش
کز خنده شیرینت بخندد به شکر بر
بر مردمک دیدهٔ عشاق زنی گام
[...]
ای تازه تر از ترب و سفاناج ببربر
پرورده ترا غوری و غرچه بذکر بر
بر نیم بروت تو هر آنکه که بخندم
یک شهر بخندند بر آن نیم دگر بر
در خرزه چون سنگ دو پاره زده ای چنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.