|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به آرزوهای خود اشاره میکند. او از درد و رنجی که متحمل شده سخن میگوید و آرزوهایش را بیان میکند، از جمله آرزوی وصال با محبوبش و یافتن درمانی برای دردش. همچنین، احساس تنهایی و دردمندی خود را در میان زیباییها و گلها بیان کرده و به آرزوی خدمت به سلطانی بزرگتر اشاره میکند. در نهایت، او از اختلافات مذهبی نگران است و آرزوی صلح و دوستی بین مسلمانان و غیرمسلمانان را دارد.
هوش مصنوعی: کسی که مرا به شدت مجذوب خود کرده است، رفته و اکنون فقط احساس تنهایی و درد میکنم. آرزویم این است که دوباره آن شخص را بیابم، اما درد و رنجی که در این مسیر کشیدهام، تمام درمانهایم را نابود کرده است.
هوش مصنوعی: من دلگیر نیستم و در گوشهی قفس نمینشینم، اما آرزو دارم که بتوانم یک نالهای در میان باغ گلها سر بدهم.
هوش مصنوعی: من به اندازهای نیستم که با دوستان نزدیک زندگی کنم، و جالبتر این که آرزو دارم خدمت سلطان را انجام دهم!
هوش مصنوعی: از گفتارهای بیجانی که به کفر و ایمان مربوط میشود، دلم دلزده شده است. آرزو دارم که صلح و دوستی میان غیرمسلمانان و مسلمانان برقرار شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن
یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
من رفته از میانه و او در کنار من
[...]
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
[...]
جانا بیا که صحبت جانانم آرزوست
جامی ز باده لب خندانم آرزوست
از زاهدی و زهد ریائی دلم گرفت
می خوارگی و مجلس رندانم آرزوست
در پای گل میان چمن جام می بکف
[...]
نه تخت جم، نه ملک سلیمانم آرزوست
راهی به خلوت دل جانانم آرزوست
چندین هزار دیده حیرانم آرزوست
دیگر نظاره رخ جانانم آرزوست
تا چند در سفینه توان بود تخته بند؟
[...]
یک جرعه می زساغر جانانم آرزوست
سر مستئی زمیکده جانم آرزوست
پائی زدم بدنیی و پائی به آخرت
نی این مرا فریبد و نه آنم آرزوست
از هر دو کون بی خبر و مست بندگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.