ز میان میروم اینک، بکنارم بنشین
بنشین، هست زمانی بتو کارم بنشین
آمدی، کز غم بیرون ز شمارم پرسی
بنشین، تا بتو یک یک بشمارم بنشین
از برم رفتی و، میمیرم ازین غم باری
بکنارم ننشستی، بمزارم بنشین
ای که احوال دل زار، ز من میپرسی؛
بنشین، تا بتو گوید دل زارم، بنشین
گفتمش آذر، هوس روی تو دارم چکنم؟!
گفت: جایی که فتد بر تو گذارم بنشین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.