گنجور

 
عطار

ای پر آتش داشته پیوسته دل

هر شکایت کان ز ما داری بهل

بار عشق روی ما برجان منه

تا نگردی در غم هجران خجل

چشم راهی می‌کشم زوتر بیا

العجل ای یار زیبا العجل

پای ما چون سرو بستان ز انتظار

هست یا سودات تا زانو بگل

با صبا همراه شو هنگام صبح

گر شکایت نیستت ازما بدل

بر سر پیمان و عهدت آمدم

تا نگوئی دیگرم پیمان گسل

متصل می‌باش با ما روز و شب

راز دار ما شو و شو متصل

روی من می‌بینی که از خوبی گذشت

از جمال خوبرویان چگل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

تا نشست خواجه در گلشن بود

شاید ار ایمن نباشد از اجل

او جعل را ماند از صورت مدام

وانگهی حال جعل بین در مثل

کز نسیم گل بمیرد در زمان

[...]

حکیم نزاری

با تو پیوندست ما را از ازل

کی شود پیوندِ روحانی بدل

آدمیّت عاشقی ورزیدن است

هر چه می بینی دگر بل هم اضل

دابة الارض افتد و طیّ السما

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه