گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

در میدان آ با سپر و ترکش باش

سر هیچ بخود مکش بما سرکش باش

گو خواه زمانه آب و خواه آتش باش

تو شاد بزی و در میانه خوش باش

سنایی

ای تن وطن بلای آن دلکش باش

ای جان ز غمش همیشه در آتش باش

ای دیده به زیر پای او مفرش باش

ای دل نه همه وصال باشد خوش باش

میبدی

خود تن بقضا در ده و خود سرکش باش

جز آن نبود که تو نخواهی، خوش باش!

محمد بن منور

در میدان‌آ با سپر و ترکش باش

سر هیچ بخود مکش بما سر کش باش

گوخواه زمانه آب و خواه آتش باش

تو شاد بزی و در میانه خوش باش

خاقانی

خاقانی رو چو سیر عریان وش باش

تو تو چو پیاز و دل پر از آتش باش

چون جنبش چرخ گندنائی کش باش

گشنیز تویی دیگ فلک را خوش باش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه