شماره ۱: شمع آمد و گفت: هر دم آتش بیش است
شماره ۲: شمع آمد و گفت: موسی جمع منم
شماره ۳: شمع آمد و گفت: جان فشان آمدهام
شماره ۴: شمع آمد و گفت: جان من میسوزد
شماره ۵: شمع آمد و گفت: این چه عذاب است مرا
شماره ۶: شمع آمد و گفت: تا تنم زنده بود
شماره ۷: شمع آمد و گفت: آمده جانم به لب است
شماره ۸: شمع آمد و گفت: از تن سرکش خویش
شماره ۹: شمع آمد و گفت: من به صد جان نرهم
شماره ۱۰: شمع آمد و گفت: شخصم آغشته که بود
شماره ۱۱: شمع آمد وگفت: در دلم خون افتاد
شماره ۱۲: شمع آمد و گفت: عزت من بنگر:
شماره ۱۳: شمع آمد و گفت: در دلم خونم سوخت
شماره ۱۴: شمع آمد و گفت: هر زمان چون قلمم
شماره ۱۵: شمع آمد و گفت:چند سرگشته شوم
شماره ۱۶: شمع آمد و گفت: با چنین کار درشت
شماره ۱۷: شمع آمد و گفت: چون منم دشمن من
شماره ۱۸: شمع آمد و گفتا: من مجنون باری
شماره ۱۹: شمع آمد و گفت: چند باشم سرکش
شماره ۲۰: شمع آتش را گفت که طبعی که تر است
شماره ۲۱: شمع آمد و گفت: نیست اینجا جایم
شماره ۲۲: شمع آمد و گفت: من نیم قلب مجاز
شماره ۲۳: شمع آمد وگفت: جاودان افتادن
شماره ۲۴: شمع آمد و گفت: بر تن خویشتنم
شماره ۲۵: شمع آمد و گفت: من نیم عهد شکن
شماره ۲۶: شمع آمد و گفت: هر دمم میسوزند
شماره ۲۷: شمع آمد و گفت: نی غمم میبرسد
شماره ۲۸: شمع آمد و گفت: جانم آتشخانه است
شماره ۲۹: شمع آمد و گفت: جان نگر بر لب من
شماره ۳۰: شمع آمد و گفت: می بر افروزندم
شماره ۳۱: شمع آمد و گفت:چون مرا نیست قرار
شماره ۳۲: شمع آمد و گفت: چند از افروختنم
شماره ۳۳: شمع آمد و گفت: از چه دل خوش دارم
شماره ۳۴: شمع آمد و در آتش سرکش پیوست
شماره ۳۵: شمع آمد و گفت: ماندهام بی سر و پای
شماره ۳۶: شمع آمد زار زار و میگفت به راز
شماره ۳۷: شمع آمد و گفت: کیست گمراه چو من
شماره ۳۸: شمع آمد و گفت: آتش و گازست عظیم
شماره ۳۹: شمع آمد و گفت: مانده در سوز و گداز
شماره ۴۰: شمع آمد و گفت: ماندهام بی سر و پا
شماره ۴۱: شمع آمد و گفت: کشتهام هر سحری
شماره ۴۲: شمع آمد و گفت: این کرا تاب بود
شماره ۴۳: شمع آمد و گفت: اگر لبم پرخنده است
شماره ۴۴: شمع آمد و گفت: بیسرم باید مرد
شماره ۴۵: شمع آمد و گفت: اگر میسر گردد
شماره ۴۶: شمع آمد و گفت: زود بیرون رفتم
شماره ۴۷: شمع آمد و گفت: جان غم کش دارم
شماره ۴۸: شمع آمد و گفت: اینهمه بیچارگیم
شماره ۴۹: شمع آمد و گفت: رخت رفتن بستم
شماره ۵۰: شمع آمد و گفت: دل گرفت از خلقم
شماره ۵۱: شمع آمد و گفت: این سفر افتاد مرا
شماره ۵۲: شمع آمد و گفت: شهر پر خنده ماست
شماره ۵۳: شمع آمد و گفت: داد من باید خواست
شماره ۵۴: شمع آمد وگفت: آمدهام شب پیمای
شماره ۵۵: شمع آمد و گفت: سوز من گر دانی
شماره ۵۶: شمع آمد و گفت: یار من خواهد بود
شماره ۵۷: شمع آمد و گفت: میفروزم همه شب
شماره ۵۸: شمع آمد و گفت: میروم حیران من
شماره ۵۹: شمع آمد و گفت: حالتی خوش دیدم
شماره ۶۰: شمع آمد و گفت: اگر تنم غم کش خاست
شماره ۶۱: شمع آمد و گفت: این تن لاغر همه سوخت
شماره ۶۲: شمع آمد و گفت: جان من پردرد است
شماره ۶۳: شمع آمد و گفت: آن عشقم همه شب
شماره ۶۴: شمع آمد و گفت: بر تن لاغر خویش
شماره ۶۵: شمع آمد و گفت: هر که مردی بودست
شماره ۶۶: شمع آمد و گفت: دامنی تر داری
شماره ۶۷: شمع آمد و گفت: آمدهام رنگ آمیز
شماره ۶۸: شمع آمد و گفت: زاتش افسر دارم
شماره ۶۹: شمع آمد و گفت: انجمنم باید ساخت
شماره ۷۰: شمع آمد و گفت: پا و سر باید سوخت
شماره ۷۱: شمع آمد و گفت: خویشتن میتابم
شماره ۷۲: شمع آمد و گفت: بنده میباید بود
شماره ۷۳: شمع آمد و گفت: کار باید کرد
شماره ۷۴: شمع آمد و گفت: تا مرا یافتهاند
شماره ۷۵: شمع آمد و گفت: اگر خطا سوختمی
شماره ۷۶: شمع آمد و گفت: بر نمیباید خاست
شماره ۷۷: شمع آمد و گفت: گر بما زد پر باز
شماره ۷۸: شمع آمد و گفت: در بلا باید سوخت
شماره ۷۹: شمع آمد و گفت: سوز پروانه جداست
شماره ۸۰: شمع آمد و گفت: کشته بنشینم نیز
شماره ۸۱: شمع آمد و گفت: زخم خوردم بر سر
شماره ۸۲: شمع آمد و گفت: کشته هر روزم
شماره ۸۳: شمع آمد و گفت: دولتم دوری بود
شماره ۸۴: شمع آمد و گفت: چون گرفتم کم خویش
شماره ۸۵: شمع آمد و گفت: دوربین باید بود
شماره ۸۶: شمع آمد و گفت: دائما در سفرم
شماره ۸۷: شمع آمد و گفت: اگر شماری دارم
شماره ۸۸: شمع آمد و گفت: اگر بمی باید رفت
شماره ۸۹: شمع آمد و گفت: کار در کار افتاد
شماره ۹۰: شمع آمد و گفت: عمر خوش خوش بگذشت
شماره ۹۱: شمع آمد و گفت: جمع اگر بنشینند
شماره ۹۲: شمع آمد وگفت: چون درآمد آتش
شماره ۹۳: شمع آمد و گفت: خیز و جانبازی بین
شماره ۹۴: شمع آمد و گفت: کشته ایامم
شماره ۹۵: شمع آمد وگفت: سوز جان خواهم داشت
شماره ۹۶: شمع آمد و گفت: گه دلم مرده شود
شماره ۹۷: شمع آمد و گفت: جور عالم برسد
شماره ۹۸: شمع آمد و گفت: از سر دردی که مراست
شماره ۹۹: شمع آمد و گفت: ماندهام بیخور و خفت
شماره ۱۰۰: شمع آمد و گفت: سخت کوشم امشب
شماره ۱۰۱: شمع آمد وگفت: جان من میببرند
این آمار از میان ۲۰۲ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.
توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرعهای بند قالبهای ترکیبی مثل مخمسها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.
آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.
وزنیابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزنیابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومهها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.
ردیف | وزن | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی) | ۲۰۲ | ۱۰۰٫۰۰ |
آمار ابیات برچسبگذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:
ردیف | قالب شعری | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | رباعی | ۲۰۲ | ۱۰۰٫۰۰ |