عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۱ دوش آمد و برگشاد صد پردهٔ راز در پردهٔ دل جلوهگری کرد آغاز در داد ندا که ای ز ما مانده باز برخیز ز پیش و خانه با ما پرداز!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، امدادی از دوش به صدا درمیآید و پردههای رازها را کنار میزند. او جلوهای از دل را به نمایش میگذارد و ندا میدهد که افرادی که از ما دور ماندهاند، باید برخیزند و به جمع ما بپیوندند.
هوش مصنوعی: شب گذشته، فردی به نزد من آمد و رازهای بسیاری را که در دل پنهان بود، افشا کرد و در دل من تجلی و زیبایی بینظیری را آغاز نمود.
هوش مصنوعی: صدایی بلند میشود که ای کسی که از ما دوری، برخیز و به ما بپیوند، و با ما در کار و زندگی مشترک باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون کشته ببینیام، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشین و میگوی بناز:
کای من تو بکشته و پشیمان شده باز
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
اندر همه عمر من شبی وقت نیاز
آمد بر من خیال معشوقه فراز
برداشت نقاب مرمرا گفت بناز
باری بنگر که از که ماندستی باز
آن شد که ترا رفت همی با ما ناز
و آن شد که مرا بود بروی تو نیاز
ما ناز تو و نیاز خویش ، ای پرساز
بر سنگ زدیم و صبر کردیم آغاز
چون کشته ببینم دو لب کرده فراز
وز جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشسته می گوی بناز
که کشته ترا من و پشیمان شده باز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.