با کسی عباسه گفت ای مرد عشق
ذرهای بر هرک تابد درد عشق
گر بود مردی، زنی زاید ازو
ور زنیست ای بس که مرد آید ازو
زن ندیدی تو که از آدم بزاد
مرد نشنیدی که از مریم بزاد
تا نتابد آنچ میباید تمام
کار هرگز بر تو نگشاید مدام
چون بتابد، ملک حاصل آیدت
حاصل آید هرچ در دل آیدت
ملک نیز این دان و دولت این شمر
ذرهای زین، عالمی از دین شمر
گر شوی قانع به ملک این جهان
تا ابد ضایع بمانی جاودان
هست دایم سلطنت در معرفت
جهد کن تا حاصل آید این صفت
هرک مست عالم عرفان بود
بر همه خلق جهان سلطان بود
ملک عالم پیش او ملکی شود
نه فلک در بحر او فلکی شود
گر بدانندی ملوک روزگار
ذوق یک شربت ز بحر بیکنار
جمله در ماتم نشینندی ز درد
روی یک دیگر ندیدندی ز درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مسأله عشق و معرفت اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی و شناخت عمیق از خود و جهان، انسان را به مقام سلطنت میرساند. او به ارتباط بین زن و مرد اشاره میکند و میگوید که هر دو نقش مهمی در خلقت دارند. همچنین تأکید میکند که اگر کسی تنها به دنیای مادی قانع باشد، هرگز به جاودانگی و حقیقت واقعی نخواهد رسید. شاعر از اهمیت تلاش در شناخت و معرفت سخن میگوید و اینکه تنها با رسیدن به این مقام، انسان میتواند به آزادی و موفقیت دست یابد. در نهایت، او بر این باور است که انسانهای عارف با درک عمیق، بر تمامی خلایق تسلط دارند و برتری مییابند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.