گنجور

 
عطار

در کنج اعتکاف دلی بردبار کو

بر گنج عشق جان کسی کامگار کو

اندر میان صفه‌نشینان خانقاه

یک صوفی محقق پرهیزگار کو

در پیشگاه مسجد و در کنج صومعه

یک پیر کار دیده و یک مرد کار کو

در حلقهٔ سماع که دریای حالت است

بر آتش سماع دلی بی‌قرار کو

در رقص و در سماع ز هستی فنا شده

اندر هوای دوست دلی ذره‌وار کو

خالص برای لله ازین ژنده جامگان

بی زرق و بی نفاق یکی خرقه‌دار کو

مردان مرد و راه‌نمایان روزگار

زین پیش بوده‌اند درین روزگار کو

در وادی محبت و صحرای معرفت

مردی تمام پاک رو و اختیار کو

اندر صف مجاهده یک تن ز سروران

بر مرکب توکل و تقوی سوار کو

سرگشته مانده‌ایم درین راه بی کران

وز سابقان پیشرو آخر غبار کو

عطار سوی گوهر آن بحر موج زن

جز در درون سینه تورا رهگذار کو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سلمان ساوجی

شهذی است پر ز حسرت و غم، شهریار کو

کاری است بس خراب، خداوندگار کو

هفت اختر و چهار گوهر در مصیبت‌اند

وا حسرتا خلاصه هفت و چهار کو

شاهی که از لطافت و پاکی همی نشست

[...]

نظیری نیشابوری

نور دو چشمم آن در دریا تبار کو؟

او رفت و من روان ز پیش یادگار کو؟

از سلک نظم عترت من انتظام یافت

همزاد گوهر سخن آبدار کو؟

چرخم به نسیه ریزه خوان هم نمی دهم

[...]

صائب تبریزی

یک صافدل در انجمن روزگار کو؟

عالم گرفت تیرگی آیینه دار کو؟

هر جا که هست صاف ضمیری شکسته است

آیینه درست درین زنگبار کو؟

چون ریگ، تشنه اند حریفان به خون هم

[...]

سیدای نسفی

آمد بهار و فیض نسیم بهار کو

گل کرد داغ بر جگر و لاله زار کو

ای بوی پیرهن چه خبر از عزیز مصر

ای آهوی خطا نفس مشکبار کو

ای کوهکن ز کوهکنی چیست حاصلت

[...]

حزین لاهیجی

کام دلی به عالم ناپایدار کو؟

گیرم که زِه کنیم کمان را شکار کو؟

سودای عشق دست و دل از کار برده است

دستی که واکند گره از زلف یار کو

مست گذاره است درین بزم هر که هست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه