خیز و از می آتشی در ما فکن
نعرهٔ مستانه در بالا فکن
چون نظیرت نیست در دریا کسی
خویش را خوش در بن دریا فکن
خون رز بر چهرهٔ گل نوش کن
پس ز راه دیده بر صحرا فکن
تا کیم خاری نهی می خور چو گل
دیده بر روی گل رعنا فکن
چون هزار آوا نمیخفتد ز عشق
خرقهٔ جان بر هزار آوا فکن
گر تو را مستی و عشق بلبل است
شب مخسب و شورشی در ما فکن
شیر گیران جمله غوغا کردهاند
خویش را در پیش شیر غوغا فکن
عمر امشب رفت اگر دستیت هست
عمر مستان را پی فردا فکن
تا کی ای عطار از خارا دلی
شیشهٔ می خواه و بر خارا فکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به عشق و شور و حماسه است. شاعر از ما میخواهد که از می (شراب) در زندگیامان بپاشیم و نیروی عشق را در وجود خود احساس کنیم. او به ما توصیه میکند که همچون گل، زیبایی و شور را در دلمان پرورش دهیم و از خاری (مشکلات) که زندگی به ما میدهد، عبور کنیم. در اینجا، اشاره به عشق عمیق و خروش دلها وجود دارد. در نهایت، شاعر از ما خواسته است تا از هر فرصتی برای زندگی و لذت بردن بهره ببریم، قبل از آنکه دیر شود.
هوش مصنوعی: بیدار شو و آتش شراب را در وجودمان تو بریز؛ صدای شاداب و سرزندهات را به آسمان برسان.
هوش مصنوعی: هیچ کس در دریا مانند تو نیست، پس خودت را در عمق دریا رها کن و از آن لذت ببر.
هوش مصنوعی: به چهرهٔ گل رنگی از خون گل سرخ بزن و سپس با نگاهت به دشت و صحرا بنگر.
هوش مصنوعی: چرا باید مانند خار در زندگی بمونی؟ به خودت زحمت نده و به زیبایی و لطافت زندگی نگاه کن، مانند گلی که بر روی گل دیگر میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی که دل به عشق میتپد و نالههایش بیپایان است، از این عشق باید لباس جان را به تصویر بکشید و آن را بر هزار صدا عرضه کنید.
هوش مصنوعی: اگر تو مستی و عشق، همانند بلبل داری، پس چرا شب را به خواب میگذرانى و شور و هیجان را در ما به راه نمیاندازی؟
هوش مصنوعی: تمام شیرها جنجال به پا کردهاند، خود را با این شجاعت در مقابل شیر اصلی به نمایش بگذارید.
هوش مصنوعی: امشب زمانی است که عمر به سرعت میگذرد، اگر فرصتی داری، از لذتهای امشب بهره ببر و نگران فردا نباش.
هوش مصنوعی: ای عطار، تا کی میخواهی با دل شکسته و خالی از عشق زندگی کنی؟ آن شیشهٔ پر از شراب را بر سر زمین بیفکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
لحظه آن سنبل از گل وا فکن
واتشی در پیر و در برنا فکن
پرتوی از نور رخسارت بتاب
غلغلی در عالم بالا فکن
زاب آن چاه زنخدان چو سیم
[...]
خویشتن یکباره در دریا فکن
یا ز باکو رخت بر صحرا فکن
راه خواهی رخت بر دریا فکن
کام جوئی قید من و مافکن
بلبلی تو لال چون توسن مباش
شورشی در گنبد مینا فکن
لا احب الافلین گو چون خلیل
[...]
من نگویم دوست باش، الطاف کن
خصمی ار هم، در سخن انصاف کن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.