گنجور

 
عطار

ما درد فروش هر خراباتیم

نه عشوه فروش هر کراماتیم

انگشت‌زنان کوی معشوقیم

وانگشت‌نمای اهل طاماتیم

حیلت‌گر و مهره دزد و اوباشیم

دردی‌کش و کم‌زن خراباتیم

در شیوهٔ کفر پیر و استادیم

در شیوهٔ دین خر خرافاتیم

گه مرد کلیسیای و ناقوسیم

گه صومعه‌دار عزی و لاتیم

گه معتکفان کوی لاهوتیم

گه مستمعان التحیاتیم

گه مست خراب دردی دردیم

گه مست شراب عالم الذاتیم

با عادت و رسم نیست ما را کار

ما کی ز مقام رسم و عاداتیم

ما را ز عبادت و ز مسجد چه

چه مرد مساجد و عباداتیم

با این همه مفسدی و زراقی

چه بابت قربت و مناجاتیم

برخاست ز ما حدیث ما و من

زیرا که نه مرد این مقاماتیم

در حالت بیخودی چو عطاریم

پروانهٔ شمع نور مشکاتیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۵۹۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شاه نعمت‌الله ولی

مائیم که مظهر صفاتیم

سر حلقهٔ عارفان ذاتیم

سیاح ولایت قدیمیم

هم ساکن خطهٔ جهاتیم

باقی به بقای ذات عشقیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه