دل ندارم، صبر بی دل چون کنم
صبر و دل در عشق حاصل چون کنم
در بیابانی که پایان کس ندید
کاروان بگذشت، منزل چون کنم
همرهان رفتند و من بی روی و راه
دست بر سر پای در گل چون کنم
همچو مرغ نیم بسمل بال و پر
میزنم تا خویش بسمل چون کنم
بر امید قطرهای آب حیات
نوش کردن زهر قاتل چون کنم
چون دلم خون گشت و جان بر لب رسید
چاره جان داروی دل چون کنم
هر کسی گوید که این دردت ز چیست
پیش دارم کار مشکل چون کنم
مبتلا شد دل به جهل نفس شوم
با بلای نفس جاهل چون کنم
نفس، گرگ بد رگ است و سگ پرست
همچو روحالقدس عاقل چون کنم
ناقصی کو در دم خر میزید
از دم عیسیش کامل چون کنم
مدبری کز جرعه دردی خوش است
از می معنیش مقبل چون کنم
چون ز غفلت درد من از حد گذشت
داروی عطار غافل چون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و پریشانی شاعر در عشق و زندگی است. شاعر از نداشتن دل و صبر برای ادامهی مسیر خود در بیابان تنهایی و بیسر و سامانی سخن میگوید. او از رفتن یارانش و باقی ماندن تنها رنج میبرد و احساس کندی و بیپناهی میکند. او شبیه پرندهای بیپر و بال است که در حلقهی مرگ گرفتار شده و به دنبال نجات و آب حیات میگردد، اما در عین حال طعم زهر را نیز میچشد. شاعر جستجوی داروی دل را در شرایط سخت و مشکلات زندگی ممکن نمیبیند، و در نهایت به توصیف نفس و جهل میپردازد، اشاره به درد و رنجی که بر اثر هوای نفس به او وارد میشود. در کل، شعر، به تصویر کشیدن عمق درد و اندوه ناشی از عشق و جستجو برای یافتن راهی به رهایی از آن است.
هوش مصنوعی: من دل ندارم و نمیتوانم بی دلی صبر کنم؛ چگونه میتوانم در عشق صبر کنم وقتی که دل نیز بهدست نیامده است؟
هوش مصنوعی: در بیابانی که هیچکس انتهای آن را نمیبیند، کاروانی از آن میگذرد. حالا من چگونه باید جایی را برای استراحت انتخاب کنم؟
هوش مصنوعی: رفیقانم رفتند و من با دلی پر غم و در شرایط سخت، چگونه میتوانم در این وضعیت به پیش بروم؟
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای که هنوز زخمی نشده، بال و پر میزنم و پرواز میکنم؛ اما نمیدانم چگونه باید به خودم آسیب بزنم یا خودم را از پای درآورم.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم از زهر کشنده بیاشامم، در حالی که تنها به امید یک قطره آب حیات زندگی میکنم؟
هوش مصنوعی: وقتی که دلم پر از غم شد و جانم به لب رسید، نمیدانم چطور باید برای دل آزردهام درمانی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که بپرسد درد و رنج تو به چه دلیل است، من مشکلاتی دارم که نمیدانم چگونه با آنها کنار بیایم.
هوش مصنوعی: دل من به نادانی نفس گرفتار شده است. حالا با مصیبت و بلاهایی که از نادانی نفس به وجود آمده چه باید بکنم؟
هوش مصنوعی: نفس مانند گرگ، قابلیتهای منفی و خطرناکی دارد و همانند سگی که به آن پرستش میشود، وابسته و زود باور است. حالا من چگونه میتوانم از عقل و خرد خود استفاده کنم؟
هوش مصنوعی: آن کسی که در حال مستی از ناکامی و نواقص خود صحبت میکند، چگونه میتوانم با دم عیسی (عصای مراد) او را کامل و بینقص کنم؟
هوش مصنوعی: کسی که با هوشمندی و درک عمیق از زندگی، از درد و رنج درس میآموزد و آن را شیرین میداند، چگونه میتواند به می و معنای زندگی نزدیک شود؟
هوش مصنوعی: وقتی که از غفلت و بیتوجهی به دردهای درونیام فاصله گرفتم و این دردها از حد خود فراتر رفت، نمیدانم چگونه باید به درمان آنها بپردازم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در میان این دو مشکل چون کنم
خویش را بیخویش حاصل چون کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.