ای جان و جهان رویت پیدا نکنی دانم
تا جان و جهانی را شیدا نکنی دانم
پشت من یکتا دل از زلف دوتا کردی
و آن زلف دوتا هرگز یکتا نکنی دانم
گر جور کنی ور نی تا کار تو میماند
زین شیوه بسی افتد عمدا نکنی دانم
در غارت جان و دل در زلف و لبت بازی
زیرا که چنین کاری تنها نکنی دانم
چون عاشق غمکش را در خاک کنی پنهان
بر خویش نظر آری پیدا نکنی دانم
گفتی کنم از بوسی روزی دهنت شیرین
این خود به زبان گویی اما نکنی دانم
اندر عوض بوسی گر جان و تنم بردی
تا عاشق سودایی رسوا نکنی دانم
گفتی که شبی با تو دستی کنم اندر کش
یارب چه دروغ است این با ما نکنی دانم
گفتی که جفا کردم در حق تو ای عطار
آخر همه کس داند کانها نکنی دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلشکستگی است. شاعر به شخص مورد علاقهاش میگوید که میداند او هرگز عشق و اشتیاق واقعی را نشان نمیدهد، حتی اگر وعدههایی بدهد. او به بازی با احساسات پرداختن و نادیده گرفتن درد عاشقانه اشاره میکند و اشاره میکند که همه این وعدهها و کلمات توخالی است. در نهایت، شاعر از احساس ناامیدی و شکایت از عدم وفای به عهد میگوید و به دروغهایی که درباره عشق و نزدیکی گفته شده، اشاره میکند. این شعر بهخوبی عمق احساسات عاشقانه و درد ناشی از آنها را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: ای جان و جهانی که داری، میدانم که اگر بخواهی، نمیتوانی خود را نشان دهی و من نیز میدانم که تو با این کار نمیتوانی جان و جهانی را دلبسته و مجنون کنی.
هوش مصنوعی: تو با زلفهای دوگانهات دل یکتای مرا به زانو درآوردی، اما میدانم که آن زلفها هرگز نمیتوانند به یگانگی برسند.
هوش مصنوعی: اگر به تو ظلم شود یا نشود، در هر حال کار تو به همین شیوه ادامه مییابد. میدانم که با عمد این کار را نمیکنی.
هوش مصنوعی: در هجوم به احساسات و عشق، در بازی با موها و لبهایت، زیرا میدانم که این کار را تنها تو انجام نمیدهی.
هوش مصنوعی: وقتی که عاشق رنجکش را در زمین دفن کنی، او همچنان در دل خودت باقی میماند و نمیتوانی واقعیات او را فراموش کنی.
هوش مصنوعی: تو گفتی که روزی دهانت را ببوسم و شیرینی آن را احساس کنم. این را به زبان گفتی، اما میدانم که عمل نمیکنی.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر بوسهای جان و تنم را از من گرفتی، میدانم که نمیخواهی عاشقی دیوانه را در این دنیا رسوا کنی.
هوش مصنوعی: گفتی که شبی با تو کنار میآیم و دست در دست هم خواهیم بود، اما ای کاش این دروغ نباشد و من میدانم که این کار را با من نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که در حقّ تو بیمهری کردهام، ای عطار! اما بهتر میدانم که همه میدانند که تو چنین کارهایی را نمیکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.