ای برده به آبروی آبم
وز نرگس نیم خواب خوابم
تا روی چو ماه تو بدیدم
افتاده چو ماهیی ز آبم
چون شد خط سبز تو پدیدار
بر زرده نشست آفتابم
هرگه که به خون خطی نویسی
من سر ز خط تو برنتابم
هرگه که حدیث وصل گویم
دل خون گردد ز اضطرابم
از بی نمکی و بی قراری
در سیخ جهد که من کبابم
وصلت نرسد به دل که از دل
تا با جانم خبر نیابم
من خاک توام تو گنج حسنی
بنمای رخ از دل خرابم
در پای فتادهام چو زلفت
زین بیش چو زلف خود متابم
عطار ز دست شد به یکبار
وقت است که کم کنی عذابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و عشقورزی سخن میگوید و احساسات شدید خود را نسبت به معشوق ابراز میکند. او خود را در حالتی تشبیه میکند که به آب و نرگس خواب آلوده است و با دیدن روی معشوق به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد. شاعر بیان میکند که چگونه خط معشوق او را از درون دچار اضطراب و ناراحتی میکند و او در پی وصالی است که به دلش نمیرسد. همچنین از خود به عنوان خاک معشوق یاد میکند و از او میخواهد که با نمایاندن چهرهاش، دل او را آرام کند. در نهایت، شاعر به عطار اشاره میکند و از او تقاضای پایان دادن به عذابی که بر او وارد شده را دارد.
هوش مصنوعی: ای بردهام به زیباییات و به خاطر چشمان نرگسنمان به خواب نیمهدیدهام.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی زیبای تو را دیدم، مانند ماهی که از آب بیرون افتاده است، دچار حیرت و سردرگمی شدم.
هوش مصنوعی: وقتی که رنگ سبز تو نمایان شد، آفتابم بر زمین زرد نشسته است.
هوش مصنوعی: هر زمانی که با قلمی خونین چیزی بنویسی، من نمیتوانم از خط تو چشم بپوشم.
هوش مصنوعی: هر وقت درباره وصل و پیوند صحبت میکنم، قلبم از شدت اضطراب و درد، خونین میشود.
هوش مصنوعی: از بیرمقی و بیقراری خود، در تلاش باش که من در حال پختن و آماده شدن هستم.
هوش مصنوعی: وصل تو به دل من نمیرسد، چون تا زمانی که از دل من به جانم خبری نرسد، ارتباط واقعی برقرار نمیشود.
هوش مصنوعی: من servant تو هستم، تو زیبایی را نشان بده که از دل ویران و خراب من بر میخیزد.
هوش مصنوعی: به زمین افتادهام، همچون زلفهای تو، و از این حالت بیشتر نمیتوانم به سوی خودت برگردم.
هوش مصنوعی: عطار به یکباره از دست رفت و حالا وقت آن رسیده که عذابم را کم کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چندانکه قرار عهد یابم
از عهد تو روی برنتابم
ساقی، چو نمیدهی شرابم
خونابه بده بجای آبم
خون شد جگرم، شراب در ده
تا کی دهی از جگر کبابم؟
دردی غمم مده، که من خود
[...]
بی سایه تو مباد فرقم
بی خاک درت مباد خوابم
بی یار شدم زبنده مگسل
بیهوده مبر ز چهره آبم
سلمان توام چو من نیابی
[...]
ز آسایش دل ربود خوابم
ناگه به سر آمد آفتابم
بی روی تو نیست خورد و خوابم
پیوسته ز هجر در عذابم
بر خاک نشسته ام ز جورت
وز دیده ز سرگذشت آبم
بگذشت فغان من ز گردون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.