عشق تو مرا ستد ز من باز
وافگند مرا ز جان و تن باز
تا خاص خودم گرفت کلی
مینگذارد مرا به من باز
بگرفت مرا چنان که مویی
نتوان آمد به خویشتن باز
آن جامه که از تو جان ما یافت
می نتوان کرد از شکن باز
روزی ز شکن کنند بازش
کز چهرهٔ ما شود کفن باز
کی در تو رسد کسی که جاوید
در راه تو ماند مرد و زن باز
چون در تو نمیتوان رسیدن
نومید نمیتوان شدن باز
درد تو رسیدهٔ تمام است
من بی تو دریده پیرهن باز
چون لاف وصال تو میزنم من
چون پرده کنم ازین سخن باز
چون میدانم که روز آخر
حسرت ماند ز من به تن باز
از قرب تو کان وطنگهم بود
دل مانده ز نفس راهزن باز
عطار از آن وطن فتاده است
او را برسان بدان وطن باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به تجربه عمیق عشق و جدایی میپردازد. او بیان میکند که عشق محبوبش او را از خود و زندگیاش جدا کرده و به طوری او را تسخیر کرده که نمیتواند به خود بازگردد. او اشاره میکند که وجود محبوبش در زندگیاش مانند لباس است که نمیتوان از آن جدا شد. همچنین، شاعر به ناامیدی در رسیدن به محبوب اشاره میکند و احساس درد و حسرتی عمیق را در فقدان او بیان میکند. در نهایت، او از دوری خود از وطنش و آرزوی بازگشت به آن صحبت میکند.
هوش مصنوعی: عشق تو مرا از خودم جدا کرد و به قدری جذب خود کردی که روح و جسمم را از من گرفت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاص خودم را بپذیرم، کلی زمان به من میدهد تا خودم را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من را به قدری به خود مشغول کرد که حتی نتوانستم یک تار مو را به خودم برگردانم.
هوش مصنوعی: جامهای که به خاطر تو جان ما را زنده کرده، هرگز نمیتوان از چشمهی آن جدا کرد.
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که از چهرهام غباری برخواهد خاست و نشان از مرگم خواهد بود.
هوش مصنوعی: چه کسی در تو به جایی میرسد که مرد و زن هر دو، برای همیشه در مسیر تو باقی بمانند؟
هوش مصنوعی: وقتی نمیتوان به تو رسید، نمیتوان از تو فاصله گرفت و ناامید شد.
هوش مصنوعی: درد و غم تو به نهایت رسیده و من بدون تو حال خوبی ندارم. احساس میکنم دردی عمیق وجودم را پاره کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که از وصال تو صحبت میکنم، انگار که پردهای از این گفتهها برداشتهام.
هوش مصنوعی: چون میدانم که روز آخر، حسرتی از من در دل باقی میماند.
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو اسیر و گرفتار است و در این راه سرگردان ماندهام.
هوش مصنوعی: عطار از سرزمین خود دور افتاده و شوق بازگشت به آنجا را دارد. به او کمک کنید تا به وطنش برگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.