دوش آمد و ز مسجدم اندر کران کشید
مویم گرفت و در صف دردی کشان کشید
مستم بکرد و گرد جهانم به تک بتاخت
تا نفس خوار خواری هر خاکدان کشید
هر جزو من مشاهده تیغی دگر بخورد
هر عضو من معاینه کوهی گران کشید
گفتار خویش بگذر اگر میتوان گذشت
یعنی بلای من کش اگر میتوان کشید
گفتم هزار جان گرامی فدای تو
از حکم تو چگونه توانم عنان کشید
چون جان من به قوت او مرد کار شد
از هرچه کرد عاقبتش بر کران کشید
در بی نشانیم بنشاند و مرا بسوخت
وانگه به گرد من رقمی بی نشان کشید
عمری در آن میانه چو بودم به نیستی
خوش خوش از آن میانه مرا در میان کشید
چون چشم باز کرد و دل خویش را بدید
سر بر خطش نهاد و خطی بر جهان کشید
بس آه پردهسوز که از قعر دل بزد
بس نعرهٔ عجیب که از مغز جان کشید
پایان کار دل چو نگه کرد نیک نیک
دلدار کرده بود، نه دل آنچه آن کشید
عطار آشکار از آن دید نور عشق
کان دلفروز سرمهٔ عشقش نهان کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف تجربهای عمیق و روحانی میپردازد. در ابتدا، از آمدن یک نیروی الهی (دوش) صحبت میکند که او را از مسجد به سمت خود میکشد و در این میان، او را به مستی و عشق در میآورد. این نیروی فرامادی او را به تکاپو میاندازد و احساس خوار بودن را در وجودش زنده میکند. شاعر سپس از دردهای وجودی و جراحات روحی خود سخن میگوید که به مانند کوههای سنگین بر او فشار میآورند. با وجود تمام این بلاها، او عاشقانه تسلیم این نیرو میشود و میگوید که جانش فدای اوست.
شاعر در ادامه بیان میکند که در نهایت، این نیروی عشق و الهام، او را به سویی ناشناخته میبرد و او را میسوزاند و در عین حال، خود را در این بینشان بودن میبیند. او توصیف میکند که در یک حالت عدم، زندگی کرده و اکنون با باز شدن چشمش، واقعیتهای جدیدی از عشق را درک میکند و سر بر خط معشوق میگذارد. در آخر، اشاره میکند که عشق حقیقی او را از عمق وجودش به نور و درک عمیقتری از زندگی هدایت کرده است و در این بین، زیباییهای عشق را آشکار میکند.
هوش مصنوعی: دیشب شخصی کنار مسجد به سمت من آمد، موهایم را گرفت و مرا همراه جمعی از دردکشیدگان به سمت دیگری کشید.
هوش مصنوعی: من در حال مستی هستم و هر جا که میروم، دنیای اطرافم را با شتاب زیر پا میگذارم تا اینکه نفسهایم به حالت خوار و ذلت کشیده میشود.
هوش مصنوعی: هر قسمت از وجود من به نوعی احساس درد و زخم میکند و هر یک از اعضای بدنم به نوعی بار سنگینی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی از سخنان من بگذری، این کار را انجام بده؛ یعنی اگر میتوانی سختیها و مشکلات من را تحمل کنی، آن را تحمل کن.
هوش مصنوعی: به او گفتم که هزار جان گرانبهایم را فدای تو میکنم، اما نمیدانم چگونه از دستور تو سرپیچی کنم.
هوش مصنوعی: زمانی که جان من به قدرت او جان گرفت، به خاطر همه کارهایی که انجام داد، در نهایت به دنیای بالاتر و عظمت رسید.
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ نشانی نیست، او مرا نشاند و به آتش کشید. سپس دور من، خطی بینشان کشید.
هوش مصنوعی: سالها در میانهی زندگی به سر میبردم و از نبودن خود راضی و خوشحال بودم، اما ناگهان زندگی مرا از آن وضعیت خارج کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمش را باز کرد و درون دلش را مشاهده کرد، سرش را بر خطی که کشیده بود، گذاشت و بر اساس آن، تأثیری بر جهان گذاشت.
هوش مصنوعی: بسیاری از آههای سوزناک که از عمق دل برمیآید و نعرههای عجیبی که از عمق وجود انسان خارج میشود.
هوش مصنوعی: وقتی به پایان کار دل نگاه کردم، متوجه شدم که محبوب من به خوبی قبل از این، دل را آنطور که باید، تسخیر کرده بود و این دل در واقع با زجر و درد بسیاری که کشیده بود، این عشق را تجربه کرده بود.
هوش مصنوعی: عطار به وضوح مشاهده کرد که نور عشق چه تأثیری دارد؛ چون آن زیبایی که دل را شاداب میکند، باعث پنهان شدن سرمهٔ عشقش شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ایام خط فتنه به فرق جهان کشید
لنتفلحوا به ناصیهٔ انس و جان کشید
دلها به نیل رنگرزان درکشید از آنک
غم داغ گازرانه بر اهل جهان کشید
بر بوی یک نفس که همه ناتوانی است
[...]
باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشید
دل صید کرده تیر مژه سوی جان کشید
گفتم به مغز شست غمت، باورم نداشت
مغزم به تیزی مژه از استخوان کشید
دل دوش می پرید که من مرغ زیرکم
[...]
دلبر چه زود خط برخ دلستان کشید
خطی چنان لطیف بمامی توان کشید
نقاش صنع صورت خوب تو مینگاشت
چون نقش بست خط نو چست و روان کشید
مونی که در سر قلم نقش بند بود
[...]
باری که آسمان و زمین سرکشید ازان
مشکل توان به یاوری جسم و جان کشید
همت قوی کن از مدد رهروان عشق
کان بار به قوت همت توان کشید
از ضبط گریه دست دل ناتوان کشید
خاشاک سیل را نتواند عنان کشید
یک شربت آب جو بدل جمع کس نخورد
تا موج شکل زلف بر آب روان کشید
پیکان غمزه در دل ما جا گرفته است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.