مستغرقی که از خود هرگز به سر نیامد
صد ره بسوخت هر دم دودی به در نیامد
گفتم که روی او را روزی سپند سوزم
زیرا که از چو من کس کاری دگر نیامد
چون نیک بنگرستم آن روی بود جمله
از روی او سپندی کس را به سر نیامد
جانان چو رخ نمودی هرجا که بود جانی
فانی شدند جمله وز کس خبر نیامد
آخر سپند باید بهر چنان جمالی
دردا که هیچ کس را این کار برنیامد
پیش تو محو گشتند اول قدم همه کس
هرگز دوم قدم را یک راهبر نیامد
چون گام اول از خود جمله شدند فانی
کس را به گام دیگر رنج گذر نیامد
ما سایه و تو خورشید آری شگفت نبود
خورشید سایهای را گر در نظر نیامد
که سر نهاد روزی بر پای درد عشقت
تا در رهت چو گویی بی پا و سر نیامد
که گوشهٔ جگر خواند او از میان جانت
تا از میان جانش بوی جگر نیامد
چندان که برگشادم بر دل در معانی
عطار را از آن در جز دردسر نیامد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالتی سرشار از عشق و دلدادگی صحبت میکند. او به عمیقترین احساسات خود اشاره دارد که به خاطر جذبهی معشوق، از خود بیخبر شده و توانایی مطرح کردن احساساتش را ندارد. او میگوید که هیچکس نمیتواند به زیبایی و جذبهی معشوق او دست یابد و همه در حضور او فانی و محو میشوند. همچنین، شاعر به سختیهای عشق و ناکامی در انتقال احساسات اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق به چنین زیباییها همیشه با دشواری همراه است و کسی نمیتواند به خوبی از عهده آن برآید.
هوش مصنوعی: شخصی که به شدت غرق در خود است و هرگز نتوانسته به حال و روز خود برگردد، هر بار که تلاش کرده، فقط احساساتی را از خود خارج کرده و نتیجهای به دست نیاورده است.
هوش مصنوعی: گفتم روزی چهره او را با آتش سوزانم، زیرا که هیچ کس به مانند من کاری دیگر نتوانست انجام دهد.
هوش مصنوعی: وقتی خوب نگاه کردم، آن چهره تماماً نورانی و زیبا بود و هیچ کس نتوانسته بود به آن دست یابد.
هوش مصنوعی: وقتی جانان جلوهگر شد، هر که آنجا بود، جانش را فدای او کرد. اما هیچکس از این فداکاریها باخبر نشد.
هوش مصنوعی: در نهایت، باید به خاطر زیباییای که چنین جذابیتی دارد، دلی بسوزانیم که هیچکس قادر به انجام آن نیست.
هوش مصنوعی: در حضور تو همه افراد تحت تأثیر قرار گرفتند و در قدم اول از خود بیخود شدند. اما هیچ کس نتوانست در قدم دوم راهنمایی برای آنها باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان قدم اول را در مسیر خود بردارد و از وجود خود جدا شود، دیگر کسی نمیتواند با قدم بعدی به راحتی عبور کند و دچار زحمت میشود.
هوش مصنوعی: ما مانند سایهای هستیم و تو چون خورشید ما را روشن میکنی. پس تعجبی نیست اگر سایهای در نظر نیامده باشد.
هوش مصنوعی: روزی به خاطر عشق تو، همگی مشکلات و دشواریها را به جان خریدم و حاضر شدم بدون هیچ گونه توانی در راه تو پیش روم، اما هیچگاه به تو نرسیدم.
هوش مصنوعی: او از عمق دل و وجودش برای تو نغمهای سرود، اما بوی جانش هنوز به تو نرسیده است.
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر به مطالعه و فهم اندیشههای عطار پرداختم، جز دردسر و مشکلات چیزی دستگیرم نشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.