دمی نه کار زوی مرگ بر زبانم نیست
چرا که طاقت بیداد آسمانم نیست
بزیر تیغ تو من پر زدن هوس دارم
هوای بال فشانی ببوستانم نیست
خوشم که نیست مراروزن از قفس سوی باغ
که تاب دیدن گلچین و باغبانم نیست
میان آتش و آبم ز دیده و دل خویش
شبی که جای بر آن خاک آستانم نیست
بگوشهٔ قفسش خوگرفتهام چندان
که گر رهاکندم ذوق آشیانم نیست
دلت چو واقف اسرار و نکته دان باشد
چه غم بساحت قرب تو گر بیانم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان شور و عشق عمیق شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر میگوید که شور عشق او در هیچ قلبی یافت نمیشود و زیبایی معشوق به گونهای است که نظیرش وجود ندارد. همچنین، او از درد فراق و غم ناشی از دوری معشوق سخن میگوید و بیان میکند که داغ عشق، جگر او را آتش زده است. شاعر با استفاده از تمثیلها و تصاویر زیبا، نشان میدهد که عشق او همچون موسی، دعوی حق دارد و اسرار عشق پنهان و غیرقابل دسترسی است. به طور کلی، شعر ابراز عمیقترین احساسات عاشقانه و غمناک است.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که چیزی از او بر زبان نمیآورم به خاطر این است که دیگر طاقت تحمل ناملایمات این دنیا را ندارم.
هوش مصنوعی: من تحت فشار و خطر تو هستم و آرزوی پرواز دارم، اما دیگر تمایلی به پرواز در میان گلها ندارم.
هوش مصنوعی: من خوشحالم که از قفس به باغ نگاه نمیکنم، زیرا تحمل دیدن گلها و باغبان را ندارم.
هوش مصنوعی: من در حالتی ناگزیر و دشوار به سر میبرم که بین آتش و آب گیر کردهام. اشکها و احساساتم در این وضعیت به من فشار میآورد و در شبی که هیچ جایی در آن خاک مقدس برای من نیست، رنج میکشم.
هوش مصنوعی: من به گوشهٔ قفسش عادت کردهام بهقدری که اگر مرا آزاد کنند، دیگر لذتی از آشیانهام نخواهم برد.
هوش مصنوعی: اگر دل تو به رازها و نکات دقیق آگاه باشد، دیگر چه غم دارد اگر نتوانم از نزدیکی تو صحبت کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.