گفت روزی شاه محمود و ایاز
خوش بهم بودند با ناز و نیاز
با ایاز خاص شاه پر نیاز
گفت ای جان و دل را برگ و ساز
سالها شد تا ز عشقت زنده ام
گرچه شاهم پیش تو چون بندهام
مشکلم افتاد حل کن مشکلم
چیست برگو چارۀ جان و دلم
من به عشق ت هر زمان کاملترم
درد و سوزت را به جان قابلترم
لیک هر چندی که هستم زارتر
در طریق عشق تو در کار تر
تو ز من بیگانه تر گردی چرا
سر این معنی مکن پنهان ز ما
از غمم هر دم شوی دل شادتر
در جفا و جور ما استادتر
چونکه هر ساعت ت را بنده ترم
بر سر کوی تو افکنده ترم
تو ز جان زار این برگشته سر
هر زمان بهر چه ای آزاده تر
آنچه بود اندر میان ما و تو
بیشتر از عشق اکنون گو که کو
آن همه گستاخی و آن گفت و گو
آشناییها میان ما و تو
هست اکنون آن همه شکر و صواب
در میان ما حجاب اندر حجاب
سر این حالت نمی دانم ز چیست
خلق را باید به حال من گریست
زانکه چندانی که این ره می روم
هر زمان بینم که واپستر شوم
گفت با محمود ایاز ای پادشا
آن زمان تو شاه بودی من گدا
من مذلت داشتم از بندگی
تو ز اوج سلطنت تا بندگی
چون درآمد پای عشق اندر میان
گشت حال ما همه بر عکس آن
بنده این ساعت شه فرخنده شد
شاه این دم بندۀ افکنده شد
ناز سلطانی بدل شد با نیاز
و این نیاز بندگی شد عین ناز
چون اسیر عشق گشتی ای امیر
عجز پیش آور ز میری گوشه گیر
عشق و شاهی کی بهم آیند راست
عشق شاه و سلطنت پیشش گداست
عاشقی آمد اسیری سر بسر
هست معشوقی امیری ای پسر
چون بود گستاخ پیش پادشا
بنده گو باشد اسیر و بینوا
با اسیری چون امیری می کنی
در میان صد پرده هر ساعت تنی
آنچه ما را بود ای شه آن زمان
آن نصیب ت کرد عشق دلستان
فر معشوقی ترا بیگانه کرد
شادمانی شد بدل با سوز ودرد
عشق ، حال بنده اکنون با تو داد
وصف شاهی در نهاد من نهاد
آفتاب عشق چون تابنده شد
بنده خواجه گشت و خواجه بنده شد
عشق و سلطانی ز هم دور است و دور
عاشقی خواهی ز شاهی شو نفور
چونکه کردی در جهان دعوی عشق
کو گواهی صدق بر معنی عشق
عجز و زاری چون نشان عاشقست
هر کرا هست این نشان او صادقست
وصف معشوقست استغنا و ناز
وصف عاشق افتقار است ونیاز
ترک هستی گو درآور راه عشق
گر همی خواهی شوی آگاه عشق
عزت شاهی به ذل بندگی
رو بدل کن در ره افکندگی
هر که در پندار ملک و جاه ماند
غیرت عشقش ز پیش خود براند
در دل تو تا که باشد غیر دوست
خانهٔ اغیار خوان نی جای اوست
ذوق عشق و عاشقی آمد حرام
هر دلی کو هست غیرش را مقام
عشق را هر دم دگر آوازه است
هر زمانش صد ظهور تازه است
می نماید هر زمان روی دگر
می رباید دل ز عاشق بی خبر
آفتاب عشق شد چون نوربخش
یافت ذرات جهان زان نوربخش
چون جمال عشق بنمود از نقاب
در کسوف آمد ز تابش آفتاب
ناز معشوقی تقاضای نیاز
کرد تا پیدا نماید جمله راز
از نیاز ماست ناز او عیان
می کند احببت زین معنی بیان
عاشق و معشوق محتاج همند
هر دو باهم همچو درد و مرهمند
طالب درد است و مرهم روز و شب
درد آمد در جهان مرهم طلب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به رابطه عاشقانه میان شاه محمود و ایاز اشاره میکند. ایاز، که مورد محبت و توجه شاه است، در دل خود احساس درد و نیاز از عشق شاه را دارد و از او میخواهد که مشکلش را حل کند. او احساس میکند که با وجود نزدیکی، از محبوبش دورتر شده است.
شاعر به تأثیرات عشق اشاره میکند و بیان میکند که در عشق، نقشها تغییر میکنند و شاه، که در مقام قدرت بود، به بنده عشق تبدیل میشود و ایاز، که در ابتدا بنده بود، حالا در جایگاه عزت قرار میگیرد. این تغییرات در عشق به همتایان و نیازهای انسانی اشاره دارد و تأکید میکند که عشق معانی خاص خود را دارد و باید از دنیای مادی فاصله گرفت تا به حقیقت عشق پی برد.
در پایان، شاعر یادآوری میکند که عشق و عاشقی همیشه در حال تغییر و تحول است و هر دو طرف، یعنی عاشق و معشوق، به یکدیگر نیازمندند. عشق اگرچه درد و رنج میآورد، اما در عین حال، مرهمی برای روح است.
هوش مصنوعی: روزی شاه محمود و ایاز در کنار هم با محبت و احترام به صحبت مشغول بودند.
هوش مصنوعی: ایاز به شاه گفت: ای عزیز من، تو را به هر گونه نیاز و خواهشی که داری، کمک میکنم و هرچه را که بخواهی برایت فراهم میسازم.
هوش مصنوعی: سالهاست که به خاطر عشق تو زندهام، هرچند که در کنارت مانند یک خدمتکار هستم.
هوش مصنوعی: مشکلم به وجود آمده، لطفاً آن را حل کن. مشکل من چیست؟ پاسخی برای دل و جانم بده.
هوش مصنوعی: هر بار که به عشق تو مینگرم، احساسات و افکارم عمیقتر و کاملتر میشود و درد و رنجی که از عشق تو دارم را با کمال میل میپذیرم.
هوش مصنوعی: اما هر چه بیشتر به عشق تو فکر میکنم، احساس ناامیدی و زاریام بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: چرا با وجودی که از من دور میشوی، این موضوع را از ما مخفی میکنی؟
هوش مصنوعی: با وجود غم و اندوهم، هر لحظه دلم شادتر میشود، چرا که در عشق و سختیها، تجربه و مهارت بیشتری پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: هر لحظه که به تو نزدیکتر میشوم، بیشتر خودم را به پای تو میافکنم و تسلیم عشق تو میشوم.
هوش مصنوعی: تو که در هر زمانی از جان و دل به عشق میپردازی، چرا اینقدر آزاد و بیپروایی؟
هوش مصنوعی: آنچه در گذشته بین ما و تو وجود داشت، حالا دیگر به اندازه عشق نیست. حالا بگو که چه خبر است؟
هوش مصنوعی: تمامی بیاحترامیها و گفتگوهای آشنا بین ما و تو.
هوش مصنوعی: اکنون در میان ما نعمتها و خوبایی وجود دارد، اما این نعمتها مانند حجابهایی هستند که مانع درک و مشاهدهی واقعی آنها میشوند.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی باعث این حال من شده است، اما به نظر میرسد که دیگران باید به خاطر وضعیت من غمگین باشند.
هوش مصنوعی: چنان که در این مسیر پیش میروم، هر لحظه مشاهده میکنم که به عقب برمیگردم و جلو نمیروم.
هوش مصنوعی: محمود، ایاز به شما گفت که در آن زمان که شما پادشاه بودید، من تنها یک گدا بودم.
هوش مصنوعی: من از مقام سلطنت خود تا مرز بندگی تو، احساس ذلت و خفت میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی عشق وارد زندگیمان شد، شرایط و احساسات ما به طور کامل تغییر کرد و به گونهای معکوس شد.
هوش مصنوعی: در این لحظه، بندهای که شادمان و خوشبخت است، به درگاه شاه توجه کرده و خود را تسلیم او کرده است.
هوش مصنوعی: دلربایی سلطنتی به نیاز قلبی تبدیل گشت و این نیاز به نوعی پرستش و محبت عمیق تبدیل شد.
هوش مصنوعی: زمانی که در عشق گرفتار شدی ای امیر، از ناتوانی و درماندگی خجالت نکش و در گوشهای استراحت کن.
هوش مصنوعی: عشق و قدرت هرگز به درستی با هم سازگار نیستند، زیرا در برابر عشق، مقام سلطنت و ثروت هیچ ارزشی ندارند و باید در برابر آن humble بود.
هوش مصنوعی: عاشق یک بار به اسیری گرفتار شده است که همه وجودش را تسلیم معشوق کرده و معشوقش در مقام سلطنت و بزرگی قرار دارد، پس باید در این رابطه توجه کرد که هرکسی در زندگی چه جایگاهی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در برابر سلطان بیادب و گستاخ باشد، باید بداند که در واقع او بندهای است که اسیر و در حبس است.
هوش مصنوعی: تو با وجود اینکه در میان مشکلات و محدودیتها قرار داری، به گونهای رفتار میکنی که گویی فرمانروایی و قدرتی بزرگ داری. در واقع، هر لحظه به صورتی متفاوت و متنوع از خودت رونمایی میکنی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، آنچه ما داریم و به ما رسیده است، در زمانی که محبت و عشق دلدار به ما عطا شد، نصیب ما شده است.
هوش مصنوعی: چهره معشوق موجب شد که احساس شادی و خوشحالی به آتش سوز و گداز درون تبدیل شود.
هوش مصنوعی: عشق، حالا من با تو احساس میکنم که به من مقام بزرگی بخشیدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که نور عشق درخشید، بنده و ارباب در هم تغییر کردند و نقشهایشان عوض شد.
هوش مصنوعی: عشق و قدرت به هم ارتباطی ندارند و خیلی از هم فاصله دارند. اگر عاشق هستی، باید از مقام و دنیای سلطنت دوری کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که در دنیا ادعای عشق میکنی، کجا میتوانی شاهدی بر صداقت و حقیقت این عشق پیدا کنی؟
هوش مصنوعی: عجز و ضعف و ناله نشانه عشق است و هر کسی که این نشانه را دارد، عشق او واقعی و صادقانه است.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان ویژگیهای معشوق و عاشق میپردازد. معشوق دارای ویژگیهایی مانند استقلال و لذتجویی است، در حالی که عاشق به نیاز و وابستگی دچار است. در واقع، معشوق خود را بینیاز و کامل نشان میدهد، برعکس عاشق که در پی عشق و محبت بهسر میبرد و نیازمند عشق معشوق است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به حقیقت عشق پی ببری، باید از خودگذشتگی کنی و قدم در مسیر عشق بگذاری.
هوش مصنوعی: به مقام پادشاهی خود افتخار کن و به جای احساس خفت و ذلت در برابر بندگی، روحیه خود را تغییر بده و با شجاعت در مسیر زندگی پیش برو.
هوش مصنوعی: هر کسی که در خیال مقام و ثروت بماند، غیرت و شجاعت عشقش را از خود دور میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غیر از دوست در دل تو جایی داشته باشد، آن دل مکان مناسبی برای دیگران نیست.
هوش مصنوعی: شور و شوق عشق و عاشقی باعث شده که هیچ دلی اجازه نداشته باشد به چیز دیگری غیر از عشق بپردازد.
هوش مصنوعی: عشق همیشه در حال تغییر و نو شدن است و هر بار خود را به شکل جدیدی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هر لحظه چهرهای جدید نشان میدهد و بیخبر از عاشق، دل او را میرباید.
هوش مصنوعی: تابش عشق مانند آفتابی است که ذرات جهان را روشن و بهرهمند میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی عشق از پرده کنار رفت، نور خورشید به حدی درخشان شد که همه چیز را تحتالشعاع قرار داد.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی معشوق درخواست محبت و توجه کرد تا بتواند تمام اسرار عشق را آشکار کند.
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی او برآمده از نیاز و خواستههای ماست، و من از این معنا به شدت خوشم میآید و آن را با شوق بیان میکنم.
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق به هم نیاز دارند و وجود آنها به هم وابسته است، مانند رابطهی درد و درمان که یکی بدون دیگری کامل نمیشود.
هوش مصنوعی: عاشق همیشه در جستجوی درد و رنج است و هر روز و شب در دنیای خود برای درمان و تسکین این درد میکوشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.