گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ماه من ماه را نخستین است

وقت تجدید عهد پارین است

ماه ماتم برفت و عیش آمد

ساقیا فال نیکوئی این است

ماه نو جز بجام کی بیند

هر کرا دیده جهان بین است

ماه نو شد شراب کهنه بیار

کز می کهنه بزم رنگین است

تلخ چون صبر عاشق مشتاق

کاخر صبر عیش شیرین است

ارتفاع از قدح بگیرد خور

کافتابی منیر و مشکین است

مطرب از راست کن نوای حجاز

که رحیل مخالف دین است

مه میلاد احمد مرسل

پادشاهی که شرعش آئین است

می کش و بر دعای شه کن جهد

که ملک در فلک بآمین است

دین آشفته چیست مدح علی

سنتش طعن دشمن دین است

 
sunny dark_mode