بازآی به میخانه ظلمات چه میجویی
این گفت مرا هاتف ای خضر چه میگویی
با مغبچهای بنشین کز لعل و خم زلفش
هم آب بقا نوشی هم مشک ختا بویی
بگزین تو بهشتی را کز اوست خجل جنت
سروی که برش طوبی شد بنده به دلجویی
ای سرو ز بالایش از بهر چه مینالی
ای گل بر آن رخسار آیا ز چه میرویی
برق است در این صحرا هر سو ز پی خرمن
در ده تو زکوة حسن ای خرمن نیکویی
چندانکه به نیکویی مشهور در آفاقی
آوخ که دو صد چندان بیشی تو به بدخویی
بر ناسره سیم غیر مفروش خود ای یوسف
آن به که نگه داری این نقد نکورویی
خواهد صله از بوسه زآن لب نکنی منعش
آشفته که حیدر را آمد به ثناگویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل به ادب بنشین برخیز ز بدخویی
زیرا به ادب یابی آن چیز که میگویی
حاشا که چنان سودا یابند بدین صفرا
هیهات چنان رویی یابند به بیرویی
در عین نظر بنشین چون مردمک دیده
[...]
برخیز که بنشیند فریاد ز هر سویئ
زان پیش که برخیزد صد فتنه ز هر کوئی
در باغ بتم باید کز پرده برون آید
ورنی بچه کارآید گل بی رخ گلروئی
آن موی میان کز مو بر موی کمر بندد
[...]
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.