بپرسید باز از بر کوهسار
کدامست شهری به دریا کنار
بدین روی دریا و زآنروی کوه
به دشت آمده برزگر یک گروه
سرانجام از آن دشت شیری نهان
برد یک یکی را همی ناگهان
کِرا کشتی و توشه شد ساخته
شود شاد زی شهر پرداخته
همان کش نه کشتی نه توشه نه ساز
شود غرق و ماند ز همراه باز
برین دشت از آن پس کِرا بود کِشت
بدان شهر یابد برش خوب و زشت
چنین گفت دانای روشن روان
که شهر آن جهانست و دشت این جهان
دمان شیر مرگست و ما ورزکار
همان چرخ و دریا و در کشت کار
ره نیک و بد کشتن تخم ماست
خرد کشتی و توشه مان راه راست
هر آن کشت کاینجای کردیم ساز
بَرِ او بدان سر بیابیم باز
بپرسید کز کار آدم سخن
چه دانی که گویند گِل بد زبن
دگر گفت کایزدش چون آفرید
ورا از درختی پدید آورید
بفرمود پس تا درخت از درون
بکافند و زو آدم آمد برون
نشاید که زاید به مردم درخت
تو بگشای اگر دانی این بند سخت
به پرسنده گفت آن که چرخ و زمین
همو کرد ازو کی شگفت آید این
ز چیزی شگفت ار بمانی به جای
شگفت از تو باشد چنان نز خدای
همان کز نچیز آفریدست چیز
ز چیز ار کند چیز نشگفت نیز
چو بنیاد ما از گِل آمد درست
چنین دان که گِل بود آدم نخست
درختی شناس این جهان فراخ
سپهرش چو بیخ آخشیجانش شاخ
ستاره چو گل های بسیار اوی
همه رستنی برگ و ما بار اوی
همی هر زمان نو برآرد بری
چو این شد کهن بر دمد دیگری
بدینگونه تا بیخ و بارش به جای
بماند نه پوسد نه افتد ز پای
درخت آن که زو آدم آمد برون
بدان کاین بود کت بگفتم که چون
به تخم درخت ار فتی در گمان
نگه کن برش تخم باشد همان
بَرِ این جهان مردم آمد درست
چنان دان که تخمش همین بُد نخست
چنان چون درخت آمد از بهر بار
جهان از پی مردم آید به کار
درختی کزو نیز نایدت بر
جز از بهر کندن نشاید دگر
جهان نیز کز مردم و کشت و رُست
تهی شد شود نیست چون بد نخست
هم از چند چیزش بپرسید باز
چنین گفت کای مرد فرهنگ ساز
همه گفتهایت به جای خودست
به عالم مباد آن که نابخردست
کدامست گفت این دو اسپ نوند
همه ساله تازان سیاه و سمند
سواران هر دو به ره تیز پای
هم اندر تک و هم بمانده به جای
بدو گفت روز و شب اند این دو راست
سوارانش ماییم و ره عمر ماست
از ایشان ره ما به منزل فراز
یکی راست کوتاه و یکیّ دراز
بپرسید آن سبز ایوان به پای
کدامست تازان و فرشش به جای
چهار اژدها بر هم آویخته
از آن سبز ایوان درآویخته
به جان و به تن زان چهار اژدها
به گیتی نیابد کسی زو رها
همان فرش خوانیست آراسته
خورنده برو بیکران خاسته
به پاسخ چنین گفت دانش گزین
که ایوان سپهرست و فرش این زمین
همان فرش خوانیست کز گونه گون
خورش دارد از صد هزاران فزون
خورنده به گرد جهان هرچه هست
ندارند جز گرد این خوان نشست
چهار اژدها آن که کردی تو یاد
همین آتش و خاک و آبست و باد
به دین هر چهارست گیتی به بند
وزیشان به جان نیست کس بی گزند
چه دانی یکی گنج آکنده است
که دارد بسی گوهر اندر نهفت
نه پُری گرد هیچ از انباشتن
نه کمی پذیرد ز برداشتن
همان گنج هست آینه بی گمان
توان اندرو دید هر دو جهان
چنین گفت کای در هنر برده رنج
گهر دانش و مرد داناست گنج
سخن های دانا که نیکو بود
برد هر کسی باز با او بود
نه سیر آید از گنج دانش کسی
نه کم گردد ار زو ببخشد بسی
همان آینه مرد دانا شناس
که دارد به دانش ز یزدان سپاس
روان تنش زاندرون و برون
ببیند بداند دو گیتی که چون
به از گنج دانش به گیتی کجاست
کرا گنج دانش بود پادشاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به گفتگوی بین یک پرسشکننده و اندیشمندی پرداخته که در آن به بررسی مفهوم زندگی و مرگ و نسبت آنها در دنیای مادی و معنوی پرداخته میشود. پرسشکننده درباره شهری کنار دریا و دشت میپرسد و تفاسیلی از زندگی کشاورزان و تهدیدات جانوری مثل شیر را بیان میکند. در ادامه، درباره آفرینش انسان و ارتباط او با درخت و طبیعت صحبت میشود و به اهمیت دانش و حکمت در زندگی اشاره میگردد.
اندیشمند میگوید که دنیای مادی، همچون یک دشت، و دنیای معنوی مانند یک شهر است. او به نقش مرگ، کشتی و توشه - که نماد آگاهی و عمل درست است - در زندگی انسان تأکید میکند. در نهایت، اهمیت دانش به عنوان گنجی ارزشمند مطرح میشود که هرکس در جستجوی آن است و تأکید بر این است که درک و آگاهی از دانش به انسان امکان میدهد تا حقیقت زندگی و معنا را بشناسد.
هوش مصنوعی: از کسی دوباره پرسیدند که در کنار دریا کدام شهری قرار دارد؟
هوش مصنوعی: به همین دلیل، دریا و کوه با هم ترکیب شدهاند و در دشت، کشاورزی چند نفر جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: آخرالزمان در آن دشت، شیر نهانی یکی یکی را ناگهان برداشت.
هوش مصنوعی: کی را کشتی و توشه آماده کردهاند، تا با شادی به شهرهای ساخته شده بروند؟
هوش مصنوعی: هر کس که نه ابزار و وسایلی برای سفر دارد و نه همراهی، در مسیر زندگی غرق خواهد شد و از کمک دیگران بیبهره میماند.
هوش مصنوعی: در این دشت، پس از این، چه کسی میتواند کشت کند؟ در این شهر، خوب و بد پیدا خواهد شد.
هوش مصنوعی: دانای آگاه و خردمند بیان میکند که آن دنیا به مانند یک شهر است و این دنیا همانند یک دشت میباشد.
هوش مصنوعی: زمانی که شیر درندهای در حال شکار است، لحظهای جانسوز و خطرناک را تجربه میکنیم. ما هم باید سختکوش و در تلاش برای کار و زندگی باشیم، مانند چرخش یک چرخ یا جریان دریا که بیوقفه ادامه دارد.
هوش مصنوعی: راه خوب و بد نتیجهی رفتار و تصمیمات ماست؛ پس باید با عقل و آگاهی عمل کنیم و برای سفر زندگیمان توشهی لازم را تهیه کنیم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در اینجا کاشتهایم، به زودی از برکت آن میتوانیم ثمرهاش را حاصل کنیم.
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که دربارهی رفتار آدمها چه میدانی، او پاسخ داد که میگویند انسانها از ناپاکیها و زشتیها سخن میگویند.
هوش مصنوعی: دیگر گفت: خداوند چگونه او را خلق کرد و از درختی به وجود آورد.
هوش مصنوعی: پس دستور دادند که درخت را از درون بکنند و از آن آدم بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: درخت تو نباید به مردم زحمت بدهد و اگر میدانی که این موضوع چقدر دشوار است، باید آن را در نظر بگیری.
هوش مصنوعی: به سوال کننده گفت که کسی که این دنیا و گردونه را به وجود آورده، چه چیزی میتواند برای او شگفتانگیز باشد؟
هوش مصنوعی: اگر از چیزی شگفتزده نشوی، در واقع شگفتی به تو نسبت داده میشود، همانطور که از خدا شگفتیها انتظار میرود.
هوش مصنوعی: خداوندی که از هیچ، موجودات را خلق کرده، اگر از موجودات هم چیزی بیافریند، جای شگفتی نیست.
هوش مصنوعی: چون بنیاد و اصل ما از خاک ساخته شده است، پس بدان که انسان اولیه نیز از خاک آفریده شده است.
هوش مصنوعی: درختی که در این دنیای بزرگ وجود دارد، ریشهاش همان شاخ و برگش را نگه میدارد.
هوش مصنوعی: ستاره مانند گلهای فراوانی است که در طبیعت وجود دارند، همه آنها درخت و برگ دارند و ما نیز میتوانیم از ثمر آنها بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: هر لحظه چیزی جدید و تازه به وجود میآید، چون وقتی یک چیز کهنه میشود، چیز دیگری جایگزین آن میشود.
هوش مصنوعی: به این صورت که ریشه و پایهاش باقی بماند، نه پوسیده شود و نه از زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: درختی که آدم از آن خارج شد، بدان معنی است که من قبل از این به شما گفتم که این موضوع چگونه است.
هوش مصنوعی: اگر به درخت نگاه کنی و ببینی میوهاش بهتر از چیزی است که انتظار داشتی، باید بدانی که ممکن است این میوه همان تخم باشد که در ابتدا به آن فکر کردهای.
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسانها به دنیا آمدهاند و باید بدانیم که خودشان سرچشمه وجودشان هستند.
هوش مصنوعی: به مانند درختی که به خاطر میوهاش علیه باران و باد مقاوم است، انسان نیز باید برای خدمت به دیگران و انجام کارهایشان تلاش کند.
هوش مصنوعی: درختی که از آن هیچ میوهای به تو نمیرسد، جز برای قطع کردن و کندن، فایدهای دیگر ندارد.
هوش مصنوعی: اگر جهان از انسانها و کشاورزی و رشد و باروری خالی شود، مانند این است که وجودی ندارد، چون همه چیز از ابتدا به وجود آدمی وابسته بوده است.
هوش مصنوعی: او در پاسخ به پرسشهای مختلف آنگونه گفت: ای مردی که به فرهنگ و دانش اهمیت میدهی.
هوش مصنوعی: تمام سخنان تو در جای خود اهمیت دارد، اما نباید فراموش کرد که زندگی در عالم به گونهای است که نادانی و بیخردی جایی ندارد.
هوش مصنوعی: کدام یک از این دو اسب، که هر ساله در حال دویدن هستند، سیاه و سمند نام دارد؟
هوش مصنوعی: سواران هر دو با سرعت زیاد در مسیر حرکت میکنند، در حالیکه هم در حرکت هستند و هم در جاهای خود باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: او به او گفت که روز و شب دو سوار هستند و ما سواران آنها هستیم و مسیر زندگی ما به این دو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: از بین آنها، یکی از راهها به مقصد نزدیکتر و کوتاهتر است و دیگری بلندتر و دورتر.
هوش مصنوعی: درختان سبز و زیبا در ایوان پرسیدند که کدامین موجود در حال دویدن است و فرشش بر زمین است.
هوش مصنوعی: چهار اژدها که به طور پیچیدهای به هم تنیده شدهاند، در آن ایوان سبز قرار دارند.
هوش مصنوعی: به جان و بدن، آن چهار اژدها (مشکلات یا موانع) به هیچ کس در دنیا اجازه نمیدهد که از آنها رها شود.
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که هرچه را که با دقت و زیبایی فراهم کردهایم، باید با دقت و لذت مصرف کنیم، زیرا آنچه که فراهم آوردهایم، به ما احساس خوشبختی و سیراب شدن میبخشد.
هوش مصنوعی: دانشآموخته در پاسخ به او گفت: اینجا همانند ایوان آسمان است و این زمین، فرشی زیر پای ما.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این فرش، بسیار زیبا و متنوع است و تعداد رنگها و طرحهای آن از هزاران بیشتر است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد، خورندگان آن فقط در کنار این سفره نشستهاند و چیز دیگری ندارند.
هوش مصنوعی: چهار عنصر اصلی که در آن به یاد آنها هستی، شامل آتش، خاک، آب و باد هستند.
هوش مصنوعی: در این جهان، بر اساس چهار دین مختلف مردم در بند و زنجیر هستند و هیچکس نمیتواند بدون دردسر و آسیب از آنها فرار کند.
هوش مصنوعی: چه میدانی، درون یکی گنجینه سرشار از جواهرات پنهان است که در خود بسیار از گوهرها را نهفته دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی که در دل آدمی به خوبی و کامل وجود دارد، نه تنها هیچ چیز اضافی از آن نمیشود، بلکه همچنین وقتی چیزی از آن کم شود، آسیب نخواهد دید. به عبارت دیگر، در درون انسان، زاد و رشدی است که به خاطر برداشت یا کاستی از ارزشهای او، تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: آینهای که در دست داری، همان گنجی است که بدون شک در آن میتوانی هر دو جهانی که در آن زندگی میکنی را ببینی.
هوش مصنوعی: او میگوید که کسی که در هنر زحمت میکشد، همانند یک جواهر با ارزش است و دانش و آگاهی را باید مانند یک گنج بزرگ دانست.
هوش مصنوعی: سخنان روشنفکران و فرهیختگان برای هر کسی مفید و ارزشمند است، به شرطی که با درک و بصیرت آنها را بشنود و در کنارشان باشد.
هوش مصنوعی: هیچ کس از خزانهٔ دانش به اندازهٔ کافی سیر نمیشود و اگر هم کسی بخواهید بخشی از آن را ببخشد، از ارزش آن کاسته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: افراد با دانش و خرد، مانند آینهای هستند که میتوانند اندیشههای بهرمندانه و عمیق را نشان دهند. همچنین، آنها به خاطر آگاهی و دانشی که دارند، شکرگزار خداوند هستند.
هوش مصنوعی: روح انسان از درون و بیرون دنیای خود را مشاهده میکند و میداند که این دو جهان چگونهاند.
هوش مصنوعی: بهتر از هر ثروتی در دنیا، دانش و علم است. زیرا کسی که دارای دانش باشد، مانند یک پادشاه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.