آل سلجوق همه شعر دوست بودند اما هیچ کس به شعر دوستیتر از طغانشاه بن الب ارسلان نبود و محاورت و معاشرت او همه با شعرا بود و ندیمان او همه شعرا بودند. چون امیر ابو عبدالله قرشی و ابوبکر ازرقی و ابومنصور بایوسف و شجاعی نسوی و احمد بدیهی و حقیقی و نسیمی و اینها مرتب خدمت بودند و آینده و رونده بسیار بودند همه از او مرزوق و محظوظ.
مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد میباخت و نرد ده هزاری به پایین کشیده بود و امیر سه مهره در ششگاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یکگاه و ضربْ امیر را بود.
احتیاطها کرد و بینداخت تا سهشش زند، سهیک برآمد. عظیم طیره شد و از طبع برفت و جای آن بود و آن غضب به درجهای کشید که هر ساعت دست به تیغ میکرد و ندیمان چون برگ بر درخت همیلرزیدند که پادشاه بود و کودک بود و مقمور به چنان زخمی.
ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دوبیتی بازخواند:
گر شاه سهشش خواست سهیک زخم افتاد
تا ظن نبری که کعبتین داد نداد
آن زخم که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه، روی بر خاک نهاد
بامنصور بایوسف در سنهٔ تسع و خمسمایة که من به هرات افتادم مرا حکایت کرد که امیر طغانشاه بدین دوبیتی چنان بانشاط آمد و خوشطبع گشت که بر چشمهای ازرقی بوسه داد و زر خواست پانصد دینار و در دهان او میکرد تا یک درست مانده بود و به نشاط اندر آمد و بخشش کرد. سبب آن همه یک دوبیتی بود.
ایزد تبارک و تعالی بر هر دو رحمت کناد بمنه و کرمه.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: آل سلجوق به شعر علاقهمند بودند، اما طغانشاه بن الب ارسلان از همه بیشتر به شعر عشق میورزید و دوستان او غالباً شاعران بودند. روزی به همراه احمد بدیهی در بازی نرد مشغول بود و در حالی که وضعیت بازی به نفع او بود، ناگهان ناامید شد و از شدت خشم به تیغ خود نزدیک شد. در این هنگام ابوبکر ازرقی با خواندن یک دوبیتی سعی کرد تا روحیه او را بهتر کند؛ این دوبیتی طغانشاه را به قدری خوشحال کرد که او نه تنها از خشم خارج شد، بلکه به ازرقی بوسهای نیز داد و او را مورد نوازش قرار داد و به او زر داد. این واقعه نشاندهنده تاثیر عمیق شعر بر روحیه افراد است.
هوش مصنوعی: آل سلجوق به شعر علاقه زیادی داشتند، اما هیچ کس بیشتر از طغانشاه بن الب ارسلان به شعر و شاعری عشق نمیورزید. او بیشتر اوقات خود را در محافل شعری سپری میکرد و همراهان او اکثراً شاعران بودند. افرادی چون امیر ابو عبدالله قرشی، ابوبکر ازرقی، ابومنصور بایوسف، شجاعی نسوی، احمد بدیهی، حقیقی و نسیمی همواره در کنار او بودند و از این دوستی و معاشرت بهرهمند میشدند.
هوش مصنوعی: روزی امیر در حال بازی نرد با احمد بدیهی بود. امیر در حالی که ده هزار تومان در بازی شرط بسته بود، سه مهره در ششگاه داشت و احمد بدیهی هم سه مهره در یکگاه داشت. در این بازی، نوبت به امیر رسیده بود تا حرکتی انجام دهد.
هوش مصنوعی: احتیاطهایی انجام داد و دست به کار شد تا سه شش را زند، ولی در نهایت سه یک پیش آمد. این موضوع او را از کوره به در برد و خشمش به حدی رسید که هر لحظه آماده بود که دست به سلاح ببرد. اطرافیانش، مانند برگهای درخت، به شدت میلرزیدند، چرا که هم او پادشاه بود و هم کودکی بود که تحت تأثیر چنین زخمی قرار داشت.
هوش مصنوعی: ابوبکر ازرقی بلند شد و به سمت سازندگان موسیقی رفت و این دو بیت شعر را دوباره خواند.
هوش مصنوعی: اگر شاه سهگانهای بخواهد، یک زخم از سه زخم میافتد تا به گمان نیفتی که کعبه را داد یا نداد.
هوش مصنوعی: آن زخم که به خاطر اراده پادشاه به وجود آمده است، به یاد آن پادشاه، در خدمت او بر زمین افتاد.
هوش مصنوعی: در سال ۵۳۹ هجری که به هرات رفت، شخصی به نام منصور بایوسف داستانی را برایش نقل کرد. او نقل کرد که امیر طغانشاه با خواندن یک دوبیتی بسیار شاد و خوشطبع شد بهطوری که به چشمان زیبای کسی بوسه زد و از او پانصد دینار طلا خواست. سپس آن پول را به دهان او گذاشت و به خاطر شوقی که داشت، به بخشش هم روی آورد. تمام این شادی و بخشش تنها به خاطر یک دوبیتی بود.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و مهربان به هر دوی آنها رحمت و نعمت عطا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.