بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از اینکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل، بر درخت گل، به خنده میگفت:
مه جبینان را، نازنینان را، وفا نباشد
اگر تو با این دل حزین عهد بستی
حبیب من با رقیب من، چرا نشستی؟
چرا عزیزم دل مرا از کینه خستی؟
بیا برم شبی از وفا ای مه الستی
تازه کن عهدی که با ما بستی
به باغ رفتم دمی به گل نظاره کردم
چو غنچه پیراهن از غم تو پاره کردم
روا نباشد اگر ز من کناره جوئی
که من ز بهر تو از جهان کناره کردم
ای پری پیکر، سرو سیمین بر، لعبت بهاری
مهوشی جانا، دلکشی اما، وفا نداری
به باغ رفتم چو عارضت گلی ندیدم
ز گلشنت از مراد دل گلی نچیدم
به خاک کوی تو لاجرم وطن گزیدم
ببین در وطن از رفیقانت
وز رقیبانت در وطن خواهی چه ها کشیدم
ز جشن جمشید جم دلی نمانده خرم
از آن که اهرمن را مکان بود به کشور جم
به پادشاه عجم بده ز باده جامی
مگر که پادشه عجم ز دل برد غم
خسرو ایران، باد جاویدان، به تخت شاهی
دشمنش بی جان، ملکش آبادان، چنانکه خواهی
ز جنگ بین الملل مرا خبر نباشد
ز بارش تیر آهنین حذر نباشد
مرا به غیر از غمت غم دگر نباشد
تو شاه منی، با ولای تو، با صفای تو
از رقیبانم حذر نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره احساسات عاشقانه و اندوه شاعر در فصل بهار است. شاعر از دلبر خود میخواهد که به او توجه کند و از کینه و جنگ دوری کند. او به زیبایی بهار و گلها اشاره میکند، اما به دلیل دوری معشوقش از شادی و سرور محروم است. شاعر به یاد عهدی که با دلبرش بسته، دلشکسته و نگران است که چرا معشوقش به شخص دیگری نزدیک شده است. در نهایت، او به وطنش و درد و رنجی که از غم محبوبش متحمل شده، اشاره میکند و از پادشاه و دیوانگی دنیا میگوید، در حالی که تنها دغدغهاش عشق و محبت است.
هوش مصنوعی: بهار زیبا و دلنشین فرا رسیده است، اما دل ما آرامش ندارد زیرا محبوب ما حتی لحظهای به یاد ما نیست.
هوش مصنوعی: در این فصل بهار، ای محبوب، بیا و reconciliate کن که در این زمان جنگ و دشمنی با من غمناک و نادرست است.
هوش مصنوعی: صبح زود بلبل، درخت گل را شاداب و خندان مینگرد و میگوید: مهربانان و زیبایان وفادار نیستند.
هوش مصنوعی: اگر تو با دل ناراحت و غمگین من پیمان بستی، ای محبوب من، با رقیب من، چرا اینجا نشستهای؟
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا دل مرا از کینه پر کردی؟ بیا تا شبی با هم از وفا و صمیمیت بهرهمند شویم ای ماه زیبای من.
هوش مصنوعی: عهد و پیمانی را که با ما بستهای دوباره تجدید کن.
هوش مصنوعی: به باغ رفتم و لحظهای به زیبایی گلها نگاه کردم. به یاد غمت، لباس غنچه را پاره کردم.
هوش مصنوعی: اگر تو از من دوری جویی، این کار نادرستی است؛ چرا که من برای تو از دنیا و همه چیز کنارهگیری کردهام.
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا، ای سرو خوش قامت، ای معشوقه بهاری و فریبنده، زیبایی تو دلها را میبرد، اما متاسفانه وفایی نداری.
هوش مصنوعی: به باغ رفتم، اما نتوانستم گلی از زیباییهای تو ببینم و از دلخواهیام هیچ گلی نچیدم.
هوش مصنوعی: من به ناچار در خاک کوی تو زندگی را انتخاب کردم. حالا ببین که در اینجا، در وطن، از دوستانت چه خبر است.
هوش مصنوعی: از رقیبان تو در سرزمین خود، چه مصیبتها و سختیها را متحمل شدم.
هوش مصنوعی: از روزگار جشن جمشید دیگر هیچ دلی شادی ندارد، زیرا شیاطین و نیروهای بد در سرزمین جمشید نفوذ کردهاند.
هوش مصنوعی: به پادشاه ایران یک جام شراب بده تا شاید او از دلش غم را دور کند.
هوش مصنوعی: خسرو ایران، دارای زندگی پایدار، بر تخت سلطنت در برابر دشمنش که بیجان است، سرزمینش آباد و برقرار است، به هر شکلی که بخواهی.
هوش مصنوعی: من از جنگ جهانی خبر ندارم و از بارش تیرهای آهنین نیز در امان نیستم.
هوش مصنوعی: غیر از غم تو، هیچ چیز دیگری مرا ناراحت نمیکند. تو پادشاه من هستی و در سایهی خود و با محبت و دوستیات زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: از رقیبانم نترس و دوری نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.