گنجور

 
عارف قزوینی

آتش الهی آنکه بیفتد میان دل

نابود همچو دود شود دودمان دل

مانند خاندان گل از صرصر خزان

هستی به باد داده شود خانمان دل

احوال دل مپرس که خون ریزد از قلم

وقتی که می‌رسم سَرِ شَرحِ بیان دل

با اینکه کرده خاک‌نشینم، سر درست

مشکل برم به گور ز دست زبان دل

رسوا شدم ز دست دل آن سان که هر که را

بینی حدیث من بود و داستان دل

از من بریده الفت و با سگ گرفته خوی

دل مهربان به سگ شده سگ پاسبان دل

چشمم ندیده روی خوشی در تمام عمر

بدبخت دیده‌ای که بود دیده‌بان دل

افتاده در کمند خم طره‌ای به دام

از آشیان عقاب بلندآشیان دل

دل را به طره تو سپردم ترا به حق

هرجا که هست جان تو ای دوست جان دل

دیگر به چشم خویش نیم مطمئن از آنک

برداشت پرده از سَرِ سِرّ نهان دل

شد اشک محرم دل و از راه دوستی

راه بهانه داد، کف دشمنان دل

خوبان یک از هزار ز تحصیل درس عشق

بیرون نیامدند خوش از امتحان دل

گر لامکان و خانه‌به‌دوشم ترا چه غم؟

کاندر جوار جوانی و وندر مکان دل

یار ار نشان عارف بی‌نام از تو خواست

برگو به آن نشان که گرفتی نشان دل

 
 
 
وطواط

جانا، بدست مهر تو دادم عنان دل

کردم امیر مهر ترا بر جهان دل

بیچاره دل بکوی عنا اندر اوفتاد

تا رهبر عنای تو بستد عنان دل

خیل فراق تو بره عاشقی درون

[...]

حکیم نزاری

پیرانه سر ز دست بدادم عنانِ دل

من پیر و مبتلا به هوایِ جوانِ دل

هر روز چون نَفَس به لب آمد هزار بار

در آرزویِ رویِ دل آرای جانِ دل

بی دل ترست هر که نگه می کنم ز من

[...]

سیف فرغانی

ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل

مهرت نهاده لقمه غم در دهان دل

وصل تو قلب دل طلبد از میان جان

ذکر تو گوش جان شنود از زبان دل

عشقت چو صبح در افق جان کند اثر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

دل صفهٔ صفاست و ما صوفیان دل

دل خلوت خداست و ما ساکنان دل

یار است در میان و منم در کنار جان

یار است در کنار و منم در میان دل

هر کس معانی دل و جان کی بیان کند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
صغیر اصفهانی

تسلیم کن باهل دل از کف عنان دل

تا زین جهان برند ترا در جهان دل

ایمان به فضل اهل دل‌آور که مأمنی

بهرت بنا کنند بدار الامان دل

بینی دو نقطه کون و مکانرا بزیر پای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه