جان از غم دوست رستنی نیست
زین دام هلاک جستنی نیست
آن فتنه که خاستی و برخاست
تا ننشینی نشستنی نیست
بگسست علاقهای کهاش من
پنداشتمی گسستنی نیست
از کردنِ توبه توبه کردم
این توبه دگر شکستنی نیست
آن سبزهٔ عشق کو نخورد آب
از چشمهٔ چشم رستنی نیست
از قحبه و هیز عشق و عفت
زینهار مجو که جستنی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از عشق سخن میگوید و بیان میکند که هیچ راهی برای رهایی از این غم وجود ندارد. او به این نکته اشاره میکند که هر تلاشی برای فرار از این احساسات بیفایده است و عشق و وابستگی عمیقی که دارد، به راحتی گسستنی نیست. شاعر همچنین به ناامیدی از توبه و پاکی عشق اشاره میکند و بر این باور است که عشق واقعی نمیتواند از بین برود. در نهایت، او هشدار میدهد که در این دنیای پر از مشکلات و بیوفاییها، جستجوی عشق واقعی بینتیجه خواهد بود.
هوش مصنوعی: از غم دوست نمیتوان رهایی یافت و جستوجوی نجات از این نابودی ممکن نیست.
هوش مصنوعی: آن شور و اشتیاقی که تو به پا کردی و سر برآوردی، هیچگاه آرامش و سکون نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: رابطهای که من فکر میکردم هیچگاه از هم نمیپاشد، در واقع از هم پاشید.
هوش مصنوعی: من از توبه کردن دست کشیدم، چون این بار دیگر توبهام قابل شکستن نیست.
هوش مصنوعی: عشق مانند گیاهی است که اگر از آب چشمهٔ اشک تغذیه نکند، نمیتواند رشد کند و زنده بماند.
هوش مصنوعی: به دنبال عشق و عفت نباش، زیرا اینها به راحتی یافت نمیشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیوند غمت گسستنی نیست
صید تو ز قید رستنی نیست
پیمانه شکسته ایم و خم نیز
این توبه دگر شکستنی نیست
گردی که ز راه عقل خیزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.