نشسته بودم دوش از درم درآمد یار
شکن به زلف و گره بر جبین عرق به عذار
خراب چون دل من چشم و خشمش اندر چشم
نشست پشت به من کرد روی بر دیوار
بگفتمش ز چه تندی کنی و بدخویی
ز خوبرو نتوان دید فعل ناهنجار
جواب گفت تو سر زیر بال و پر داری
به دام فکر فرو رفتهای چو بوتیمار
تو حال تشنه چه دانی که بر لبِ جویی
ز حال مست کی آگاه میشود هشیار
کجا به فکر وطن مرغ مانده در قفس است
که کرده ترک وطن خو گرفته با آزار
به عمر خویش تو خوش بودهای به استبداد
بیا ببین که ز مشروطه شد جهان گلزار
ولیک ترسم کز دست خائنین گردد
همین دو روزه مبدل به گلخن این گلزار
بگفتمش به صراحی دراز دستی کن
به شرط اینکه ببندی زبان ازین گفتار
تو را چه کار به مشروطه یا به استبداد
تو واگذار کن این کارها به صاحب کار
چو دیگ ز آتش قهر و غضب به جوش آمد
ز روی درد بجوشید همچو رعد بهار
به خنده گفت که ای رند بیخبر از خویش
به سُخره گفت که ای مست شب به روز خمار
ز حال مملکت و مُلک کی تو را خبر است
نشستهای تو و بردند یار را اغیار
وطن چو نرگسِ مخمورِ یار رنجور است
علاج باید شاید نمیرد این بیمار
به دست خویش چو دادی به راهزن شمشیر
ببایدت که دهی تن به نیستی ناچار
گرفت چون ز کفت دزد قلچماق چماق
دگر نه دست دفاعت بُوَد نه راه فرار
امیر قافله لختی بایست دزد رسید
بدار لحظهای ای ساربان زمام و مهار
شده است هیئت کابینه تکیهٔ دولت
که شِمرِ دیروز امروز میشود مختار
عروسِ قاسم روزی رقیه میگردد
لباس مسلم میپوشد عابد بیمار
همان که هنده شدی گاه میشود زینب
یزید هم زن خولی شود چو شد بیکار
کسی ندیده که یک نوعروس صد داماد
کجا رواست که تابین یکی و صد سردار
فغان و آه ازین مردمانِ بیناموس
امان ز مسلکِ این فرقهٔ کلهبردار
ز اعتدالی خالی اگر جهان نشود
همیشه رنجبران را شود تهی انبار
کجایی آن که بیابان رنج پیمودی
بیا ببین به خرِ خویش هر کس است سوار
ز حرف حق زدن عارف نکن دریغ امروز
چه باک از اینکه در این راه میزنند به دار!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و رنج ناشی از استبداد و مشکلات اجتماعی میپردازد. او به یار خود میگوید که از تندی و بدخلقیاش میپرسد و بیان میکند که در حالی که در فکر مسائل است، بیخبری از حال و روز جامعه دارد. شاعر به شرایط وطن و اثرات منفی استبداد اشاره میکند و میگوید که اگرچه در زندگی خود خوش بوده، اما حال وطن به درد و عذاب میگذرد. او به فساد سیاسی و بیتوجهی دیگران نسبت به این مسائل انتقاد میکند و از وضعیت کشور شکایت دارد. همچنین، تذکر میدهد که اگر اوضاع تغییر نکند، ممکن است به نتایج وخیمی منجر شود. در نهایت، شاعر به اهمیت آگاهی و عمل در برابر ظلم و ستم تاکید میکند و انسانها را به بیداری دعوت میکند.
هوش مصنوعی: دیشب نشسته بودم که یارم از در وارد شد. او با زلفهای پریشان و گرهخورده و عرق بر روی صورتش، جلوهای زیبا داشت.
هوش مصنوعی: زمانی که دل من خراب و آشفته بود، خشم آن وجود زیبا در چشمانش نمایان شد و با پشت به من، روی خود را به دیوار کرد.
هوش مصنوعی: به او گفتم چرا با تندی رفتار میکنی و بیاحترامی نشان میدهی؟ در حالی که از چهرهی زیبا نمیتوان انتظار رفتار نادرست داشت.
هوش مصنوعی: پاسخ تو به آن چیزهایی که در ذهن داری، باید با آرامش و حمایت همراه باشد؛ زیرا تو در دامی از افکار خود گرفتار شدهای، مانند پرندهای که در تله افتاده است.
هوش مصنوعی: شما از حال تشنه بودن خود آگاهی ندارید، همانطور که کسی که مست است نمیداند چه زمانی به حال هوشیاری برمیگردد.
هوش مصنوعی: پرندهای که در قفس مانده، دیگر به فکر وطن نیست و به زندگی در قفس و درد و رنج عادت کرده است.
هوش مصنوعی: در طول زندگیات خوش بودهای و به قدرت و استبداد اهمیت ندادهای، حال ببین که پیروزی آزادی و مشروطهخواهی چه زیباییهایی برای دنیا به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: اما من میترسم که به خاطر خیانتهای برخی افراد، این باغ زیبا در عرض چند روز به یک مکان تاریک و پلید تبدیل شود.
هوش مصنوعی: به او گفتم که اگر میخواهی مشروب بنوشی، باید مرا از گفتن این حرفها منع کنی.
هوش مصنوعی: تو چرا به مسایل مشروطه یا حکومت مستبد ورود میکنی؟ بهتر است به کسی که در این زمینه مسئول است، این امور را بسپاری.
هوش مصنوعی: وقتی که دیگ از شدت خشم به جوش میآید، همچون رعد و برق در بهار، از روی درد و ناراحتی به جوش و خروش درمیآید.
هوش مصنوعی: به شوخی به او گفت که ای جوان بازیگوش، تو که از حالت خودت بی خبری، به تمسخر گفت که ای مستی که در شب سرخوشی کردهای و حالا در روز حالت خراب است.
هوش مصنوعی: تو از وضعیت کشور و مملکت چه میدانی؟ در حالی که تو بیخبر نشستهای و دیگران محبوب تو را از تو گرفتهاند.
هوش مصنوعی: وطن مانند گل نرگسِ خوابآلودِ معشوقی بیمار است و به درمان نیاز دارد؛ شاید اگر به آن رسیدگی شود، این درد و رنج از بین برود.
هوش مصنوعی: وقتی خودت به دشمنی اجازه میدهی تا به تو آسیب بزند، باید آماده باشی که عواقب کار را بپذیری و ممکن است به نابودی دچار شوی.
هوش مصنوعی: وقتی دزد قلچماق چماق را از دستت میگیرد، نه میتوانی خودت را دفاع کنی و نه راهی برای فرار داری.
هوش مصنوعی: امیر کاروان لحظهای توقف کرد، زیرا دزد به آنجا رسید. ای راهنمای کاروان، برای لحظهای افسار و رهبری را در دست بگیر.
هوش مصنوعی: هیئت کابینه به ضمیمهٔ دولت در حال حاضر، همان حالتی را دارد که شمر دیروز، امروز مختار خواهد شد. به عبارت دیگر، شرایط قدرت و مسئولیتها به گونهای است که افراد ناخوب و ستمگر ممکن است به مقامهای نیکو و با مسئولیت دست یابند.
هوش مصنوعی: روزی، رقیه به عنوان عروس قاسم، لباس مسلمین را به تن میکند و در حالت عبادت و در بستر بیماری قرار دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که به زینب تبدیل شده است، گاهی اوقات میتواند به یزید و حتی همسر خولی تبدیل شود، همچنان که این وضعیت برایش پیش میآید و بیکار میشود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بپذیرد که یک عروس به یکباره چندین داماد داشته باشد، همچنان که در دنیای واقعی نمیتوان دید که یک نفر در برابر هزاران فرمانده یا سردار قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: از دست این مردمان بیناموس و ناپسند فریاد و ناله میکنم. از رویه و طرز فکر این گروه سرکش و خطرناک رنج میبرم.
هوش مصنوعی: اگر جهان از وضعیت متعادل خارج شود، همیشه کارگران از منابع و نعمتها خالی خواهند ماند و انبارهایشان خالی میشود.
هوش مصنوعی: کجایی آن کسی که در راه دشواریها تلاش کرد؟ بیا و ببین که اکنون هر کس بر مرکب خودش سوار است.
هوش مصنوعی: عارف باید بدون درنگ از حق سخن بگوید و از این که در این مسیر با مشکلات روبرو شود نگران نباشد. امروز که حرف حق میزند، نباید بترسد حتی اگر این راه به سختیهایی منجر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.