گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

...

...

رخسارهٔ او پرده عشاق درید

با آن که نهفته دارد اندر پرده

کمال‌الدین اسماعیل

شایستة هجر خدمتی نا کرده

در نعمت هجران توام پرورده

ادرار روان اشک در وجه منست

و اجرای غمت همی خورم ده مرده

جلال عضد

آن کرّه که بد سبق ز گردون برده

اینک مسکین به پای آخر مرده

اسبان دگر به ماتم او هستند

پوشیده پلاس و کاه بر سر کرده

واعظ قزوینی

ای از مرض حرص ترا دل مرده

اندیشه زر ز دیده خوابت برده

نفس تو ز خارخار دنیا شب و روز

هر سوی دود، چون سگ سوزن خورده

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه