گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

آزار ترا گرچه نهادم گردن

غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن

از محتشمی نیست مرا آزردن

تو محتشمی مرا چه باید کردن

سوزنی سمرقندی

یارب گل دینم از پژمردن

در عصمت خود دار گه جان بردن

در دل دارم میوه دل پروردن

ایمن کنم از خزان کافر مردن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای دل غم را نهاد باید گردن

خو با غم روزگار باید کردن

شادی چه کنی که آن بعمری باشد

غم خور که همه وقت توانی خوردن

عطار

ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن

تا کی ز سر زلف تو غارت کردن

چون من دو هزار عاشق بی سر و بن

هر دم سر زلفت فکند در گردن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

هر شیخ که او علم ندارد در تن

او نتواند مرید را پروردن

این شیخی را علم و عمل می باید

بی علم چه لایق است شیخی کردن

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه