گنجور

 
انوری

شب تاریک و باد سرد و ابر تند و بارنده

غلاما خیز و آتش کن که هیزم داری افکنده

اگر از دود و آن آتش ترا مهمان فراز آید

تو از مال من آزادی که مهمان بهتر از بنده

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

امیر ابر تو فروردین فرخ باد فرخنده

مبراد از دلت شادی مبراد از لبت خنده

بسان کوه بادی تو فراز تخت پاینده

ز دل تیمار کاهند بدل شادی فزاینده

هران چیزی کجا کردند زیر خاکش آگنده

[...]

سنایی

زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده

چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده

عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من کنده

مرا هر روز بی‌جرمی به گور اندر کنی زنده

تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده

[...]

مولانا

کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده

که بادا عهد و بدعهدی و حسنت هر سه پاینده

ز بدعهدی چه غم دارد شهنشاهی که برباید

جهانی را به یک غمزه قرانی را به یک خنده

بخواه ای دل چه می‌خواهی عطا نقد است و شه حاضر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه