|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این قطعه شاعر به ابراز احساسات خود نسبت به رنج و درد میپردازد. او به چنین میاندیشد که اگر اجل و مرگ بر او ضرری نمیزند، هیچ رنجی از سوی دنیا نمیتواند او را آزار دهد. او از کسی که موهایش را از سیاهی به سفیدی درمیآورد، گلایه میکند و میگوید که در صورت عدم ایجاد دردسر جدید، به این وضعیت رضایت میدهد. مضمون کلی این شعر به تامل در مورد رنج و درد و کیفیت زندگی اشاره دارد و نشان میدهد که دل شاعر از نارضایتی به علت رفتار دیگران سیر است، در حالی که دل آن شخص از رفتار خود سیر نشده است.
هوش مصنوعی: اگر اجل نجیبالدین به رنج نمیبیند، پس هیچ درد و رنجی از جهان بدیها به او نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر یک پارچه سیاه بر سرم بگذارند، با این شرط که دیگر دردسر ایجاد نکنم.
هوش مصنوعی: وقتی این قطعه را میخوانم، میدانم که این پیام در دل او خواه ناخواه جا میگیرد که ای درویش.
هوش مصنوعی: دل من از پیامدهای منفی و سنگینی که ناشی از کارهای توست خسته شده، اما دل تو هنوز از رفتار نادرست خودت خسته نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور
به خدمت آمد، نیکو سگال و نیک اندیش
پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال
که: باز گردد پیر و پیاده و درویش؟
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور
بخدمت آمد نیکو سگال و نیک اندیش
پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال
که باز گردد پیر و پیاده و درویش
چو بینی آن خر بدبخت را ملامت نیست
که بر سکیزد چون من فرو سپوزم بیش
چنان بدانم من جای غلغلیجگهش
کجا بمالش اول فتد بخنده خریش
نزار و تافته گشتم بسان ساروی تو
مکن بترس ز ایزد ز عاقبت بندیش
چو مته تو شدم در غم تو سرگردان
بسان چوب تو از اسکنه شدم دلریش
همیشه هجران جویی بسان اره خود
[...]
شهاب دین موید که بر سپهر هنر
بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش
بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو
که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش
عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.