گنجور

 
انوری

ای نمودار آفتاب بلند

گشته ایمن چو آسان ز گزند

صورت فتح و قبهٔ ظفری

این‌چنین دلگشای دشمن بند

ساحتت آب قندهار ببرد

صنعتت بیخ نوبهار بکند

سقف تو با سپهر همسایه

صحن تو با بهشت خویشاوند

آسمانی که نیستت همتا

یا بهشتی که نیستت مانند

از تو آباد باد و فرخ باد

آنکه بنیاد فرخ تو فکند

مجد دین بوالحسن هست عقیم

مادر عالم از چو او فرزند

آنکه دستش به دادن روزی

آمد اندر زمانه روزی مند

تا ز تاریخها شود معلوم

کز فلان چند شد ز بهمان چند

عدد سالهای عمرش باد

همچو تاریخ پانصد و چل و اند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

دیوه هر چند کابرشم بکند

هرچه آن بیشتر به خویش تند

مسعود سعد سلمان

نرسد دست من به چرخ بلند

ورنه بگشادمیش بند از بند

قسمتی کرد سخت ناهموار

بیش و کم در میان خلق افکند

این نیابد همی به رنج پلاس

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟

برگذر زین دو بی‌نوا در بند

از پیِ چشم‌زخمِ خوش‌چشمی

هر دو را خوش بسوز همچو سپند

چه کنی تو ز آب و آتش یاد

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

ای بعزم تو فتح را پیوند

پست با همت تو چرخ بلند

خان عادل تویی و از عدلت

هست چون خلد عدن خطبه چند

دین حق را کمالی و مرساد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه