ایا دقیق نظر مهتری که گاه سخا
توانی ار بچکانی همی از آتش آب
به پیش دست سخی تو از خجالت و شرم
به جای قطرهٔ باران عرق چکد ز سحاب
سه کس به زاویهای در نشسته مخموریم
به یاد بادهٔ دوشینه هرسه مست و خراب
به ذروهٔ فلک و ماه برکشیده سرود
ز چهرهٔ طرب و لهو برگرفته نقاب
امید ما پس از ایزد به جود تست که نیست
ز ساز مجلس ما هیچ جز کباب و رباب
مصاف عشرت ما بشکند زمانه اگر
تو نشکنی بتفضل خمار ما به شراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ لذتهای زندگی، میگساری و دوستیهای صمیمانه است. شاعر از یک محفل دوستانه یاد میکند که در آن سه نفر نشسته و مشغول نوشیدن بادهاند. آنها به خاطر یادآوری شب گذشته و خوشیهایی که تجربه کردهاند، مست و شاداباند. شاعر بر اهمیت بخشش و سخاوت بزرگمردان تأکید میکند و به خدا امید میبندد. او با زیبایی زبانی، به ناپایداری روزگار اشاره میکند و از دوستش میخواهد که موجب شکستن شادکامیاش نشود. در نهایت، شعر به نوعی تقدیر از مجالس خوشی و دوستی ختم میشود.
هوش مصنوعی: آیا تو مرد دانایی نیستی که میتوانی گاهی با بخشش خود، حتی از آتش، آب بگیری؟
هوش مصنوعی: خجالت و شرم باعث میشود که در برابر مهربانی و سخاوت تو، به جای قطرههای باران، عرق از پیشانی من بچکد.
هوش مصنوعی: ما سه نفر در گوشهای نشستهایم و مستیم، به یاد آن بادهای که دیشب نوشیدهایم. هر سه نفر در حال از خود بیخود شدن و سرخوشی هستیم.
هوش مصنوعی: چهرهٔ شاد و سرشار از نشاطی که به اوج آسمان و ماه دست یافته، از پردهٔ نوش و شادی پردهبرداری میکند.
هوش مصنوعی: امید ما تنها به بخشندگی توست، چرا که جز کباب و موسیقی در محفل ما چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر روزگار بخواهد خوشی و لذت ما را برهم بزند، تو نباید هیچچیز را خراب کنی و به خاطر نوشیدن شرابِ ما لطف و محبت کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.