تا که دستم زیر سنگ آوردهای
راستی را روز من شب کردهای
از غم عشق تو دل خون میخورد
وای آن مسکین که با او خوردهای
یک به ریشم کم کن از آهنگ جور
گرنه با ایام در یک پردهای
دل همی دزدی و منکر میشوی
بازیی نیکو به کو آوردهای
با چنین دست اندرین بازی مگر
سالها این نوع می پروردهای
انوری دم درکش و تسلیم کن
کین ستم بر خویشتن خود کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دامن اندر پای صبر آوردهای
پس به بیداد آستین برکردهای
هر زمان گویی چه خوردم زان تو
بیش از این چبود که خونم خوردهای
یک به دستم کم کن از آهنگ جور
[...]
گر تو اندر راه ایشان مردهای
از ملک گوی معانی بردهای
مرحبا ای پرده تو آن پردهای
کز جهان جان نشان آوردهای
برگذر از گوش و بر جانها بزن
ز آنک جان این جهان مردهای
درربا جان را و بر بالا برو
[...]
پیری،اما عمر ضایع کرده ای
ای حرامت باد هر چه خورده ای
ای به پیشت حسن خوبان پرده ای
تو به پرده روی پنهان کرده ای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.