گنجور

 
انوری

زهی بگرفته از مه تا به ماهی

سپاه دولت پیروز شاهی

جهانداری که خورشیدست و سایه

یکی شاهنشهی دیگر الهی

خداوندی که بنهادند گردن

خداوندیش را تا مرغ و ماهی

همش بر آسمان دست اوامر

همش بر اختران حکم نواهی

جهان بر هیچکس تا مرجعش اوست

ندارد منت مالی و جاهی

اگر پیروزه در پاسش گریزد

که آمر اوست گیتی را و ناهی

به کلی رنگ رویش فارغ آید

چو رنگ روی یاقوت از تباهی

وگر خورشید روی او بخواهد

فرو شوید ز روی شب سیاهی

ز رایش چاه یوسف بی‌اثر بود

وگرنه یوسفی کردی نه چاهی

در آبادی عالم تو توانی

که از هستی خرابی را بکاهی

زهی باقی به عونت عهد عالم

چنان کز عدل باشد پادشاهی

نه پیش آید نفاذت را توقف

نه دریابد دوامت را تناهی

جهان همت تست آنکه طوبی

کند در روضهای او گیاهی

یکی عالم تویی وان کت ببیند

ببیند کل عالم را کماهی

در آن موقف که از بیجاده‌گون تیغ

شود رخسارهٔ ارواح کاهی

سنان خندان بود او داج گریان

خرد مخطی شود ادارک ساهی

به هم‌آوازی تکبیر گردد

صدای گنبد گردون مباهی

امل چون صبح شمشیرت برآید

بدرد جامه چون صبح از پگاهی

کند اعدای ملک از ننگ عصیان

به دل‌گویان کجا بد بی‌گناهی

تن تیغ ترا از تن قبایی

سر رمح ترا از سر کلاهی

جهانی یک به دیگر می‌پناهند

تو از یزدان به یزدان می‌پناهی

الا تا بلبل از یک گونه گفتار

دهد بر دعوی بستان گواهی

جهان بستان بزمت باد و بلبل

درو نوعی ز اصحاب ملاهی

قضا را حجت آن بادا که گویی

جهان را شیوه آن بادا که خواهی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

به راه اندر همی شد شاهراهی

رسید او تا به نزد پادشاهی

باباطاهر

به قبرستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت

که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مسعود سعد سلمان

نگارینا نرستی ز آب و در آب

سبک رفتاری و نیکو شناهی

بلی تو ماهی سیمی و هرگز

نترسد در میان آب ماهی

کنارم آبگیری هست و در وی

[...]

ادیب صابر

سپهر نیکویی را مهر و ماهی

جهان بدخوبی را سال و ماهی

چنین در نیکویی تا کی فزایی

چرا از بدخویی لختی نکاهی

نه بی وصل تو روزم را سپیدی است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه