عید اَضْحیٰ رسم و آیین خلیل آزرست
عیدفطر اندر شریعت سنت پیغمبرست
هر دو عید ملت است و زینت است اسلام را
عید دولت طلعت میمون سلطان سنجرست
عید ملت خلق را باشد به سال اندر دو روز
طلعت او خلق را هر روز عیدی دیگرست
آن جهانگیری که آرام جهان از تیغ اوست
وان جهانداری که داد او جهان را داورست
آن که شاهان را به ایرانشهر سر بر نام اوست
وان که خاقان را به توران نامهٔ او بر سرست
شاه والا همت است و شاه نیکو سیرت است
شاه عالی رُتبَت است و شاه پبروز اخترست
گوهر سلطان ملک تاج سر شاهنشه است
دولت او گوهر تاج است و تاجگوهرست
حشمت اسلاف او از نام او تا آدم است
دولت اعقاب او از فر او تا محشرست
در جهان یا زیر دست اوست یا از دست اوست
هرکه در شاهی سزای ملک و تاج و افسرست
خطبه را هست از خطاب نام او عز و شرف
هرکجا در مشرق و مغرب خطیب و منبرست
آنچه بگرفت از جهان و از پدر میراث یافت
هر دو حقی واجباست و حق بهدست حقورست
خسروی را نیست درخور هر که عهدش بشکند
وانکه در عهدش بماند خسروی را درخورست
او به ایران است و عزمش بر در انطاکیه
او به مروست و نهیبش بر درکالنجرست
از شمار لشکر او وهم مردم عاجزست
وهم مردم کی بود چندانکه او را لشکرست
گر شگفتیهای رزم او سراسر بشمری
بیش باشد زان سگفتیها که در هر دفترست
قصهٔ اسکندر از دفتر چرا خوانی همی
با فتوح او چه جای قصهٔ اسکندرست
آسمان آراسته است از رایت مه پیکرش
از سم اسبان او روی زمین مه پیکرست
هست مهر وکین او چون نوش و زهر از بهرآنک
کینه او جانگزای و مهر او جان پرورست
هیچ کس را در جهان از آب و آذر چاره نیست
زانکه تیغ او بهرنگآب و فعل آذرست
چون ببالاید به خون بدسگالان تیغ او
ارغوان و لاله گویی رسته از نیلوفرست
ابر نیسان را سر اندر چنبر فرمان اوست
در هوا قوس قزح از بهر آن چون چنبر است
گر به دریا در سکون کشتی از لنگر بود
این جهان دریا و او کشتی و عدلش لنگر است
ای خداوندی که عالی رایت رای تو را
خسرو سیارگان چون بندگان خدمتگرست
از دل و جان هر که پنهان نیست در فرمان تو
آشکارا از بن دندان تو را فرمانبرست
هر کجا سازی مقام آنجا بود شادی مقیم
چون بهشادی ایدری اسباب شادی ایدرست
باده باید خواست از دست بتان آزری
اندرین موسم که آئین خلیل آزر است
خاصه در فصلی که بر اطراف جوی از باد سرد
پاره پاره سیم و پولاد و بلور ومرمر است
در میان خانهها ازگوهر مجلس فروز
توده توده بُسّد و یاقوت و لعل اَحمَرست
گوهری کاورا برادر ماه و خواهر مشتری است
گوهری کاورا پدر سنگ است و آهن مادرست
از فروغش خانه همچون بوستان خرم است
قد او در بوستان مانند زرین عرعرست
گرچه رخشان است بیش رای او همچون رهی است
ورچه سوزان است پیش چشم او خاکستر است
تا که جای تیر و خنجر هست رزم جنگیان
تاکه بزم بادهخواران جای جام و ساغرست
تا قیامت فخر جام و ساغر از دست تو باد
همچنان کز بازوی تو فخر تیر و خنجرست
باد عدلت کار ساز و یاور خلق جهان
کایزدت در هر مقامی کارساز و یاورست
عهد تو خوش باد و خرم کز مدار آسمان
روزت از روز و شب از شب خوشتر و خرمترست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره عید قربانی (عید اضحی) و عید فطر به عنوان دو مناسبت مهم در اسلام صحبت میکند و به اهمیت آنها برای ملت و دین اشاره میکند. شاعر به توصیف سلطان سنجر به عنوان یک پادشاه نیکو و بزرگ میپردازد و او را دارای فضایل و ویژگیهای برجستهای چون حکمت و دلسوزی برای مردم معرفی میکند. همچنین، به قدرت و شکوه سلطنت او و تاثیر او بر زمین و آسمان اشاره میشود. شاعر از همگان میخواهد که در این ایام جشن و شادی بکنند و با زیباییهای طبیعت و غنیمتهای زندگی آشنا شوند و در عین حال بر عدالت و خدمت به مردم تأکید دارد. این شعر نشاندهندهی احترام به پادشاه و دعا برای خوشبختی و کامیابی اوست.
هوش مصنوعی: عید قربانی، آداب و رسوم حضرت ابراهیم را به یاد میآورد، در حالی که عید فطر در دین اسلام سنت پیامبر محسوب میشود.
هوش مصنوعی: هر دو عید مربوط به ملت و زیبایی اسلام هستند و عید دولت به دلیل وجود سلطان سنجر خوشیمن است.
هوش مصنوعی: عید ملت، دو روز از سال را به خود اختصاص میدهد، اما چهره او هر روز برای مردم مانند عیدی تازه است.
هوش مصنوعی: آن کسی که با قدرتش بر جهان تسلط دارد و آرامش را به دنیا میآورد، همان کسی است که با عدالتش قضاوت صحیحی درباره جهانیان میکند.
هوش مصنوعی: آنکه نامش بر سر قلمرو ایران بزرگ است و مشرف بر شاهان قرار دارد، همانگونه که نامهاش بر سر خاقان در سرزمین توران قرار دارد.
هوش مصنوعی: پادشاهی بزرگ و بلندهمت است که دارای اخلاق نیکو و رفتار پسندیدهای میباشد. او در مقام و موقعیت خود هم بسیار برجسته است و به عنوان فردی خوش شانس و پر موفقیت شناخته میشود.
هوش مصنوعی: جواهر شاه، نشانهی عظمت و بزرگی اوست. قدرت و ثروت او به مانند یک جواهر در تاجش میدرخشد، و تاج خود نیز گواهی بر ارزش و مهم بودن جواهر است.
هوش مصنوعی: رفعت و بزرگی اجداد او از نامش تا زمان آدم وجود دارد و حکومت و قدرت او از ویژگیهایش تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: در این دنیا یا زیر فرمان پادشاه است یا از سلطنت او دور است، هر کسی که لیاقت حکومت، تاج و دیهیم را داشته باشد.
هوش مصنوعی: سخنرانی و خطابهها به واسطه نام او دارای عظمت و شرف هستند و در هر گوشهای از جهان، چه در شرق و چه در غرب، این خطبهها و منبرها وجود دارند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دنیا و از پدر به ارث رسیده است، هر دو از حقوقی است که باید به آنها توجه شود و این حقوق به دست صاحب حق خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر کسی که عهد و پیمانش را بشکند، شایستهی مقام و منزلت نیست. اما کسی که به عهد خود وفادار بماند، سزاوار مقام و بزرگی است.
هوش مصنوعی: او در سرزمین ایران است و تصمیم دارد به سوی انطاکیه برود. همچنین او به مرو میرود و ارادهاش به سوی دروازه کالنجار است.
هوش مصنوعی: نه فقط مردم عادی، بلکه حتی لشکر او هم نمیتوانند شمار و اندازه او را درک کنند. او به قدری بزرگ و بینظیر است که هیچ تعداد و اندازهای نمیتواند او را توصیف کند.
هوش مصنوعی: اگر شگفتیهای جنگ و تواناییهای او را یکجا جمع کنی، بیشتر از شگفتیهایی خواهد بود که در هر کتاب یا نوشتهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: چرا داستان اسکندر را از کتاب میخوانی وقتی که پیروزیهای او خود داستانی بزرگتر و جذابتر است؟
هوش مصنوعی: آسمان به زیبایی تزیین شده و مانند پرچم است، و چهرهاش به اندازهی اسبانی که بر زمین میتازند، درخشان و بزرگ است.
هوش مصنوعی: محبت و دشمنی او مانند نوشیدنی شیرین و زهر است، زیرا کینهاش جان را میگیرد و محبتش جان را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از تأثیرات آب و آتش در زندگی فرار کند، زیرا قدرت و تاثیر آنها به شکل بسیار زیبا و فریبندهای دیده میشود.
هوش مصنوعی: هنگامی که تیغ او به خون دشمنانش آغشته شود، به نظر میرسد که مانند گلهای ارغوانی و لالههایی که از نیلوفر سر بر آوردهاند، شکوفا و زیباست.
هوش مصنوعی: ابرهای بهاری به دام فرمان الهی در آمدهاند و در آسمان، رنگینکمان به این دلیل شکل میگیرد که مانند چنبر است.
هوش مصنوعی: اگر کشتی در دریا بیحرکت باشد، به دلیل این است که لنگر آن را نگه داشته است. این جهان مانند دریا و عدالت مانند لنگر است که آن را پایدار نگه میدارد.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که با عظمت هستی، فرمان تو برای پادشاهان آسمان همچون خدمتگزاران است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل و جانش چیزی پنهان نکرده باشد، به وضوح و آشکارا تسلیم دستورات تو است و در واقع از عمق وجودش به تو obedience میکند.
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، آنجا شادی و خوشحالی هست. زیرا وقتی به شادمانی دست پیدا کنی، وسایل و عوامل شادی نیز در آنجا فراهم است.
هوش مصنوعی: در این زمان که به یاد خلیل، آئین آتش را گرامی میداریم، نوشیدن شراب از دستان معشوقان زیبا باید درخواست شود.
هوش مصنوعی: خصوصاً در فصلی که اطراف جوی، از باد سرد، تکههایی از سیم و فولاد و بلور و مرمر وجود دارد.
هوش مصنوعی: در میان خانهها، نور و درخشندگی آنچنان است که تودههایی از سنگهای قیمتی مثل یاقوت و لعل سرخ درخشان به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: این جواهر، خواهر مشتری و برادر ماه است و از سنگ و آهن به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: نور و زیبایی او باعث شده که خانه مانند یک باغ سرسبز و شاداب به نظر برسد. قامتش در میان گلها مانند درختی زرین و بارور است.
هوش مصنوعی: هر چند عقل و درایت او مانند نوری درخشان است، اما همچون راهی است که در آن قدم گذاشتهایم. در مقابل چشمان او، هر چیزی که به نظر مهم میرسد به سادگی به خاکستر و نابودی میرسد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که در میدان جنگ، جا برای تیر و خنجر وجود دارد، در عوض در جشن و می مهمانی، جا برای جام و ساغر است.
هوش مصنوعی: تا همیشه، افتخار وجود جام و می از آن تو باشد، همانطور که افتخار تیر و خنجر از قدرت و توانایی تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: باد عدل تو، یاور و کمکرسان مردم دنیا است؛ هر جا که باشی، در هر جایگاهی که قرار بگیری، تو میتوانی به دیگران یاری برسانی.
هوش مصنوعی: عهد و پیمان تو خوب و دلانگیز باشد، زیرا روزی که تو در آن هستی از روزهای دیگر و شبهایی که تجربه کردهای، شیرینتر و شادابتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
[...]
رای نورانی او جز آفتاب چرخ نیست
زانکه نورش در جهان نزدیک هست و دور هست
هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست
هفتگردون در کف پیمان سلطان سنجر است
جز خداوندی که عالم بندهٔ تقدیر اوست
کیست در عالم که او سلطان سلطان سنجر است
گرچهگیتی روشنیگیرد ز نور آفتاب
[...]
توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
دی که بودم روزهدار امروز هستم بتپرست
از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت
وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست
رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد
[...]
تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست
از می احسان او گیتی پر از هشیار روست
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحب قرانی بود و هست
از دوات کله گیسوی منیر افسر بکلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.