چیست آن معشوقه ای کاو نه زخاص است و نه عام
با حریفان سر بسر یکسان بود در ابتسام
گاه باشد چشم او در جامه های شعر زرد
گاه باشد فرش او بر فرشهای سیم خام
گاه در تیمار یاران گاه در تیمار خود
خوش همی خندد مقیم و زار می گرید مدام
در پناه وصل او یک رنگ باشد روز و شب
با جمال روی او یکسان نماید صبح و شام
هر کجا دیدار او باشد خجل باشد ضیا
هر کجا رخسار او باشد نهان گردد ظلام
هست او را سوختن در مذهب صوفی هلال
نیست او را کشتن اندر ملت تازی حرام
در فنون انتفاع و در صنوف فایده
ابتر او چون صحیح و ناقص او چون تمام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره معشوقهای سخن میگوید که نه مخصوص افراد خاص است و نه عموم، و با همه یکسان است. معشوق گاهی در شعرها جلوه میکند و گاهی با دیگران همدم میشود. او در حالتی شاد و خندان زندگی میکند و در عین حال همیشه گوشهای از دلش غمگین است. روز و شب در سایه وصالش یکسان میگذرد و زیباییاش باعث میشود که نور در حضورش خجل شده و ظلمت پنهان شود. معشوق در عرفان صوفیان مانند هلال در حال سوختن است و در دین دیگران نمیتوان کشتن او را مجاز دانست. او در همه فنون و انواع سودمندیها همواره به شکل کامل و ناقص حاضر است.
هوش مصنوعی: چه کسی است آن معشوقه که نه مختص به خاصان است و نه برای عامه مردم؟ او در لبخندش با رقیبانش یکسان است و همگان را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: گاهی چشم او در لباسهای زیبا و زردی که شباهت به شعر دارد، دیده میشود و گاهی هم زیر پای او فرشهایی از نقرهای خام گسترده شده است.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر دوستانم مراقب دیگران هستم و گاهی هم به فکر خودم هستم. در این میان، کسی که در میانسالی است با وجود شرایط سخت، گاهی میخندد و گاهی بیوقفه گریه میکند.
هوش مصنوعی: در کنار عشق او، روز و شب برایم یکسان میشود و زیبایی چهرهاش، صبح و شام را مشابه و همسان میسازد.
هوش مصنوعی: هر جا که او حاضر باشد، نور و روشنایی درخشان است و هر جا که چهرهاش دیده شود، تاریکی ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: سوختن در طریقت صوفیان برای او ننگ نیست، و کشتن در دین عربی برای او ممنوع است.
هوش مصنوعی: در زمینههای مختلف کسب و کار و سودآوری، او در مقایسه با دیگران یا به موفقیت کامل دست یافته و یا در حالتی ناتمام و ناقص قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز سیمینه فکنده در بلورینه مدام
هم بساعد چون بلوری هم بتن چون سیم خام
سرو داری ماه بار و ماه داری لاله پوش
لاله داری باده رنگ و باده داری لعل فام
زلف تو مشک سیاه و جعد تو شمشاد تر
[...]
آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد
رنگ دیبا دارد و بوی قماری عود خام
چون تو ببریدی شود هر یک از آن ده ماه نو
ور نبری باشد او در ذات خود ماه تمام
تا شد از گل بوستان سیمگون بیجاده فام
بوی و رنگ از گل ستاند و باده و بیجاده وام
از شکوفه باد در بستان شده لؤلؤ فشان
وز شقایق سنگ در صحرا شده بیجاده فام
حور عین از خلد اگر عمدا ببستان بگذرد
[...]
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام
صبر باید تا ببیند دوست دشمن را به کام
عادت ایوب و ابراهیم صبر و حلم بود
شد به صبر و حلم پیدا نام ایشان از انام
صنع یزدان همچنانکایوب و اپراهیم را
[...]
ای همیشه بوده راه دین احمد را قوام
همچنان چون پیش ازین ملک ملکشه را نظام
عفو تو خط درکشد هر جا که بیند یک خطا
اسم تو گردن نهد آنجا که بیند یک تمام
آسیای فتنه فرق دشمنت را کرد آس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.