در جهان هفت خصال است پسند حکما
که از آن هفت فراترعددی با من نیست
چو بمطعوم در آئی بسوی گوشت گرای
که بدن را به ازاو هیچ غذا ممکن نیست
وانکه را، هست نپوشد سلب فاخر پاک
من بگویم که خردنیست اگرموهن نیست
مال تو گر بسر آید منه انبار، بده
ضامن رزق عوض باز دهد خائن نیست
باده ی ناب همی نوش و به ادمان کم کوش
زانکه از خاصیتش هیچ دراو مامن نیست
ور حریفی طلبی زیرک و آزاده طلب
در مزاج تواگر بخل و حسد مزمن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سیه خانه افلاک، دل روشن نیست
اخگری در ته خاکستر این گلخن نیست
دل چو بیناست، چه غم دیده اگر نابیناست؟
خانه آینه را روشنی از روزن نیست
راستی عقده گشاینده اسرار دل است
[...]
راست رو را غمی از عربده دشمن نیست
ره چو باریک شود وسعت برگشتن نیست
راه حرف است که دارد ز تو دورم فریاد
ور نه در بزم تو نزدیکتری از من نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.