صبحدمان، ازمی گل بوی مست
همچو نسیم سحرازجا به جست
خواب نهان، در سر شهلای شوخ
تاب عیان، در سر مرغول شست
خانه بهم بر زده چون عهد ترک
زلف بهم درشده چون غول مست
ساقی آزاده، ستاده بپای
باقی دوشین می نوشین بدست
راه حزین میزد و آوای نرم
چنگ ارم در برو آهنگ پست
در شرر ساغر و زنّار وار
چشم من از صورت او بت پرست
گفت: که بر دست و لب من بنقد
بوسه شش داری و باده سه شست
با زر، ساقی بستد جام می
تا دل من سوخته برهم نشست
تا، بدولب هست کنیم آنچه نیست
تا، به دومی نیست کنیم آنچه هست
پرده در این باب نباید درید
توبه در این راه، نباید شکست
تیغ بر آهیخت و لیکن نزد
تیر بیانداخت و لیکن نه خست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به توصیف بویی خوش از یک صبح دلانگیز میپردازد که یادآور نسیم سحر است. او به توصیف زیبایی و شوقی میپردازد که در دلش نسبت به معشوقهاش بوجود آمده است. صحبت از می و میخانه و فتنههای عشق نیز به میان میآید، و نشان میدهد که چگونه عشق و شوق، دل را مشغول کردهاند. شاعر به سادگی بوسه و شراب را به عنوان نمادی از عشق و لذت بیان میکند و تأکید میکند که در عالم عشق، نباید به قید و بندها و توبهها فکر کرد. او در نهایت، با اشاره به تیر و تیغ، رمز و راز عاشقی و بیان احساسات را تجسم میکند.
هوش مصنوعی: در صبح زود، بوی خوش گلها به مانند نسیم ملایم صبحگاهی، فضای اطراف را پر کرده و ما را به جستوجو وا میدارد.
هوش مصنوعی: در دل یک چهره زیبا، راز خواب آلودی نهفته است و در آن، شوق و زیبایی همچون پرندهای که در قفس زندانی است، به نمایش درآمده است.
هوش مصنوعی: خانهام متلاشی شده است، زیرا که عهدمان به هم خورده و زلفهای معشوقهام به هم پیچیده و به حالت جنونآمیز درآمده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی آزاد، که در پای بقاء ایستادهای، دیشب بیا و شراب بنوشیم.
هوش مصنوعی: راهی غمانگیز در پیش بود و صدای لطیف چنگ، دلنوازی و آرامش خاصی به فضا میبخشید. صدای چنگ در حالی که در حال نواختن آهنگی ملایم و محزون بود، احساسات عمیقی را منتقل میکرد.
هوش مصنوعی: در آتش شراب و با زنجیری که به دور کمرم است، چشمان من در برابر زیبایی او به پرستش مشغولند.
هوش مصنوعی: او گفت: که بر دستان و لبهای من، بوسهای به گرانبهایی وجود دارد و نوشیدنیای لذیذ که سه بار آن را چشیدهام.
هوش مصنوعی: با طلا، ساقی جام شراب را گرفت تا دل من که سوخته، برهم نشیند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل دلی وجود دارد، میتوانیم آنچه که نیست را ایجاد کنیم و زمانی که چیزی وجود ندارد، میتوانیم آنچه را که هست، از بین ببریم.
هوش مصنوعی: در این موضوع نباید پرده برداشت و توبهای که در این مسیر کردهای، نباید شکسته شود.
هوش مصنوعی: شمشیر را آمادهکرد و اما به تیر سخن شلیک کرد، ولی از آنجا که خسته نشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود و نبود آنچه بلندست و پست
باشد و این نیز نباشد که هست
نیم شبی سیم برم نیم مست
نعرهزنان آمد و در در نشست
هوش بشد از دل من کاو رسید
جوش بخاست از جگرم کاو نشست
جام می آورد مرا پیش و گفت
[...]
من به عذاب اندرم، آری رواست
مجلس عالی به شراب اندرست
نیم شبان دلبرک نیم مست
بهر صبوحی زِ بَرَم چست جست
زلف کمابیشتر از جام خورد
صدره بسا بیشتر از زلف دست
بانگ برآورد بشادی که کو
[...]
همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
غیرت تو گفت برو راه نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.