دلا آن به که با جان در نبندی
مرا با دلبر دیگر نبندی
رهی آنگه که این جا نیست شاید
که پایت درد باشد سر نبندی
ز باطل دعوی خود شرم داری
گناه جور بر داور نبندی
تو را عشق از میان خانه دردی است
چه سود، ار در ببندی ور نبندی
نه چشمم بر خیالت از لب اوست
سزد گر آب در شکر نبندی
بدین روزم ببین تا ز آبِ دیده
ره خوابم همه شب بر نبندی
اثیرا هیچ نگشاید ز یارت
بدیدی جای خود هم درنبندی



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در روز خوشی نمیتوانی خوشبختی را بیابی، زیرا در زیباییهای دنیا جایی نداری. هرچند که تو خود به قیمتی شیرین خریداری شدهای، اما اگر لب آن محبوب را نتوانی بچشی، چه فایدهای دارد؟ اگر حسن او را نمیدیدی، دیگر دلیلی برای شاد بودن نیست. تو همانند ماهی که نور خورشید را از دست داده، بینور شدهای. اگر از جمال او لذت نبری، به راستی در دل جشن و سرور جایی نداری.
هوش مصنوعی: ای دل، بهتر است که با جان و روح خود به من وابسته باشی و مرا با کسی دیگر پیوند ندهی.
هوش مصنوعی: شاید زمانی که در اینجا حضور نداری، مشکلاتی مثل درد پا به سراغت بیاید و نتوانی به خوبی فکر کنی یا خود را کنترل کنی.
هوش مصنوعی: از باطل بودن ادعای خود شرمنده هستی، و نمیتوانی به حکایت ظلم بر قاضی چنگ بیندازی.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که دردی از خانه بیرون آید. چه فایده دارد اگر در را ببندی یا باز کنی؟
هوش مصنوعی: چشمم به خیال توست و اگر به جای آب، شکر در ظرف بریزی، جایز نیست که به لب تو فکر کنم.
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که چطور تحت تاثیر احساساتم هستم. اشکهایم شب و روز مرا بیدار نگه داشته و خوابم را از من گرفتهاند.
هوش مصنوعی: اگر از یار خود اثری نیابی، در هیچ جا خود را محبوس نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.