گنجور

 
اثیر اخسیکتی

ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان

آسمان داد و دینی آفتاب دودمان

بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو

سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان

تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار

مسند شاهنشهی را چون تو یک صاحب قران

افسر الب ارسلان را، منتی بر سر نهاد

بخت، یعنی کت نهادم بر سر شاه ارسلان

چون به چشم مشتری تختت به بیند روزگار

خیره گردد زان شکوه پیر و اقبال جوان

گوید ای بخت شهنشاهی و تاج قیصری

مژده تان بادا، ز عمر شه به فر جاودان