مملکت خوش سر برآورد از وسن
کی الغ جاندار نورالدید حسن
استقامت یافت زو عالم چنانک
زلف خوبان هم نمیگیرد شکن
آسمان را در کفن پیچد چو میغ
گر نیاید پیش با تیغ و کفن
دست او جلاد زر شد زان نهد
هر درستی را شهادت در دهن
شب نشان خصم او دارد از آن
بر نیاید صبح، الا، تیغ زن
گر نیاوردی جهان مردی چنو
صد فضیلت یافتی بر مرد و زن
کور را در خر کمان گیرد برمح
همچو مرغ خانگی را باب زن
برگذار حمله ی او بو قبیس
توده ی خلخان شمر بر باد خن
ماه را از مهر او در راه دور
نیست یک ساعت بیک منزل وطن
گر بفرماید نیاید باد دی
جامه ی زیبا چمن را حلّه کن
تیغ حراقش ببرق منعکس
نُشره بردارد ز اندام سفن
در کمند او سزد پای هژیر
چون کمان در پنجه ی زه مرتهن
خصم پیش آن کمند چار پر
چار تکبیری کند بر جان و تن
کوه را تب لرزه گیرد روز رزم
چون کند آهنگ گرز شست من
آن زمان کزشط و دریا بارخرد
جز بکشتی عبره نتواند شدن
گه زبان تیغ میگوید که لم
گه دهان کوس میگوید که لن
قبه بندد گرد خون ابر سیاه
تیغ سبز و نیزه ..............ن
زخم سنگ منجنیق آرد عمود
تا که بسپارد روان حصن بدن
نای روئین سبز شمشیر خموش
در سماخ کوه خواند بر علن
در بهار رزم بوقلمون علم
جان چو گل بر تن بدرد پیرهن
نام نورالدین حسن در خون کشد
زهره بر جنگاوران رزم زن
زو، صف تورانیان محکم شود
چون صف ایرانیان از تهمتن
شاد باش، ای گوهری کز رشک تو
خاصیت بگذاشت دریای عدن
هر کجا خورشید چهرت تیغ زد
ماه سیم اندام بر دارد محن
زان عقیدت گر نظر یابد سهیل
آنکه خورشید است بر چرخ سنن
گردد از یک ترکتاز مقدمش
کارگاه روم صحرای یمن
ریزد اندر پای و دست راد تو
روح نامی چون خرامی در وطن
لولوی نسرین و لعل سرخ گل
زر آذر گون و سیم نسترن
چون نهد مشاطه تو قیع تو
طره شمشاد بر کوش سمن
همچو نرگس آسمانی جمله چشم
بر عروس ملک گردد مفتتن
والله، ار بینی ز اسواق جهان
جز در آئینه نظیر خویشتن
صفدرا، من بنده تا کردم نزول
در جناب خسرو دشمن فکن
شاه مغرب، کز نهیبش مشرقی است
هرچه هست از جنس آشوب و فتن
شرح حال خود چگویم کز خلل
هم مرا باور نمی آید ز من
دیده ی دور از تو یابم هم نشین
سینه خاشاک با غم مقترن
آسمان با من چو سازد ارغنون
هر زمانی در دگر دستان و فن
گه، دنی را با تن من انتقام
گه، بلا را بر دل من تاختن
اشک را سد گشته بر هنجار رخ
آه قاطع گشت بر راه سخن
از برونم جوله ی معقول باف
وز درون. غم. عنکبوت خانه تن
از در کوشم سرود السفر
خوانده بر عقلم قناعت الوطن
گر بجستی بادی از درگاه تو
چون شمیم قدسی از صوب قرن
طفل لب تا حشر نگشادی لبان
آب حیوان، چون مزیدی در لبن
ای بمال از من خریده نام ننک
این متاع الحق ورای این ثمن
دیرزی، کز فرط احسان و کرم
کار من چون نام خود کردی حسن
تا نهد در جیب گل دست نسیم
چون بهاران نافه ی مشک ختن
باد، در کوش حسودت نوک خار
ور نباشد جز برای خار کن
روی، احباب تو چون چشم خروس
روی، بدخواه تو چون پرّ زغن
چون رکاب عزم کردانی درست
همعنانت باد حفظ ذوالمنن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است از دوران قدیم که به زیبایی جنگ و شجاعت و صفات نیکو میپردازد. شاعر به توصیف ویژگیهای یک قهرمان به نام "نورالدین حسن" میپردازد که استقامت و قدرتش جهان را تحت تأثیر قرار میدهد. او به قدرت تیغ و شمشیر اشاره میکند و به جنگ و رزم و شجاعت میپردازد و اینکه دشمنان نمیتوانند در برابر او دوام بیاورند. همچنین شاعر از زیباییهای طبیعت و احساسات انسانی حرف میزند و به اهمیت نام و یاد بزرگانی چون حسن اشاره میکند. این شعر نشاندهنده عشق به وطن و افتخار به نیاکان و قهرمانان است.
هوش مصنوعی: سرزمین ما با زیبایی و شکوهی که دارد، از نیکویی و قدرت شخصیتهای برجستهای چون نورالدین حسن، جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: ثابتقدم و پایدار شد که عالم به زیبایی زلف خوبان نمیتواند شکن و نازک باشد.
هوش مصنوعی: اگر ابرها آسمان را در بر بگیرند و نتوانند در برابر تیغ و کفن بیابند، به چه دردی میخورد؟
هوش مصنوعی: دست او مانند جواهر زرینی شده و هر کسی که راست بگوید، سخنش را در دهانش به شهادت میگیرد.
هوش مصنوعی: شب نشانه دشمنی اوست و صبح نمیتواند از آن رهایی یابد، مگر به وسیلهای چون تیغ.
هوش مصنوعی: اگر توانستهای در دنیا به فضیلتی دست یابی، به یاد داشته باش که این فضیلت اگر ناشی از مردانگی و انسانیت نباشد، ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویرسازی از یک وضعیت ناپسند پرداخته شده است. گویا فردی ناتوان یا بیخبر (کور) در موقعیتی قرار میگیرد که نمیتواند به درستی عمل کند، مانند مرغی خانگی که در دام یک زن افتاده است. این تشبیه نشاندهنده ضعف و ناتوانی در مواجهه با مشکلات یا چالشهاست.
هوش مصنوعی: حملهی او را بگذارید که مانند دمی در میان انبوهی از گرد و غبار پراکنده شده است.
هوش مصنوعی: ماه به خاطر محبت او هرگز از ما دور نیست، حتی یک ساعت هم از وطن خود فاصله ندارد.
هوش مصنوعی: اگر او دستور دهد، باد نخواهد آمد، پس پارچه زیبا را از چمن جدا کن.
هوش مصنوعی: تیغ آتشین او در نور برق میدرخشد و شعلههایش از تنهی کشتی جدا میشود.
هوش مصنوعی: در دام او قرار گرفتن برای زیبا رویان مناسب است، مانند اینکه کمان در اختیار تیر است و به آن وابسته است.
هوش مصنوعی: دشمن در مقابل آن کمند چهارگانه، به خاطر قدرت و زورش فریاد و نعرهای بر جان و بدن میکشد.
هوش مصنوعی: در روز نبرد، وقتی که صدای ضربهی سلاح بلند میشود، گویی کوه نیز به لرزه در میآید.
هوش مصنوعی: در گذشته، زمانی که عقل و دریا به موازات یکدیگر بودند، تنها با کشتی عبرت میتوانستیم از آنها عبور کنیم و به مقصد برسیم.
هوش مصنوعی: گاهی زبان تیغ برش را نشان میدهد و گاهی دهان صدای ناقوس را به گوش میرساند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در این تصویر، ابرهای تیرهای که شبیه به خیمهای بر فراز میدانی گسترده شدهاند، به نوعی تهدیدکننده به نظر میرسند. مانند تیغها و نیزههایی که در انتظار نبرد هستند. فضای توصیف شده به شدت تنشزا و خطرناک است، که میتواند به جنگ یا درگیریهایی اشاره داشته باشد.
هوش مصنوعی: زخمی که سنگ منجنیق بر بدن میزند، باعث میشود که آن بدن از پای درآید و جانش را ترک کند.
هوش مصنوعی: یک نی سبز و زیبا در کوهستان، به آرامی و بدون سر و صدا به نغمهخوانی مشغول است. صدایش در سکوت طبیعت طنین انداز شده و در فضای باز به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در بهار، بوقلمون به میدان رزم میآید و جانش مانند گلی است که بر تنش جوانه زده، هرچند لباسش آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: نام نورالدین حسن، زهره را به عرصه نبرد میکشاند و او به جنگاوران پیامی قدرتمند میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که صف تورانیان محکم و استوار میشود، همچنان که صف ایرانیان از دلاوران و قهرمانانشان قوی است.
هوش مصنوعی: شاد باش، ای مروارید گرانبها! از زیبا بودن تو، دریای عدن هم خاصیت و زیبایی خود را از دست داده است.
هوش مصنوعی: هر زمان که چهرهی تو مانند خورشید درخشش داشته باشد، آن وقت ماه با زیبایی و دلربایی خود خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر آن باور و اعتقاد به ستارهای درخشان بنگرد، که همان خورشید است و بر گردونهی آسمان میچرخد.
هوش مصنوعی: با یک حمله و قدرت فرماندهی او، کارگاه رومیان به بیابان یمن تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن این مفهوم است که یک فرد با آرامش و وقار، در سرزمین خود به فعالیت و زندگی میپردازد و در عین حال برگزیدگان و برجستهها در کنار او قرار دارند.
هوش مصنوعی: نسرین و لعل قرمز، گل زرد رنگ و نسترن نقرهای.
هوش مصنوعی: وقتی آرایشگری موهای تو را به فرم زیبا حالت میدهد، گیسوانی چون شمشاد بر چهرهات میافتد و شگفتی سمن (گل خوشبو) را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: چشمها مانند نرگسهای آسمانی به عروسی ملک خیره میشوند و مجذوب او میگردند.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، اگر در همه بازارهای جهان نگاه کنی، جز خودت را در هیچجا نخواهی دید.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که قدرت را در دست داشتم، در کنار شاه و در مقام بندهی او بودم و حالا میخواهم از دشمنان او انتقام بگیرم.
هوش مصنوعی: سلطان مغرب که با قدرت و نفوذش، همه چیز در مشرق را به هم میریزد، هر چیزی که در آنجا وجود دارد، نوعی هرج و مرج و بینظمی است.
هوش مصنوعی: میخواهم از وضعیت خود بگویم، اما حتی خودم هم نمیتوانم به خودم اعتماد کنم و باور کنم که چنین چیزی برایم اتفاق افتاده است.
هوش مصنوعی: چشمی که دور از توست، هم نشینی میکند با دل سوخته و غمگین.
هوش مصنوعی: اگر آسمان با من نواخته شود، در هر لحظه با لحن و ساز دیگری به نوازش و هنرنمایی مشغول است.
هوش مصنوعی: گاهی دنیا از من انتقام میگیرد و بلاها بر دل من وارد میشود.
هوش مصنوعی: اشکها به خاطر زیبایی چهرهات بند آمدهاند و آهی که از دل میآید، راه گفت و گو را مسدود کرده است.
هوش مصنوعی: از بیرون، ظاهری زیبا و منطقی دارم، اما از درون، غم و احساس سنگینی چون عنکبوتی در خانهام وجود دارد.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، آهنگ سفر را میخوانم و به عقل و آگاهی خود به عنوان خانه و محل اقامتم رضایت میدهم.
هوش مصنوعی: اگر نسیمی از درگاه تو بوزد، مثل عطر مقدسی که از سوی بهشت میآید.
هوش مصنوعی: کودک تا روز قیامت لبهایش را به روی آب نمیگشاید، چون در شیر مزهای وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که با من معامله کردهای، این جنس را از من خریدهای و ارزش واقعیاش بیشتر از این قیمت است.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر لطف و بزرگواری تو، کار من را همانند خودت نیکو کردی و به خوبی نام گذاری کردی.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری دستش را در جیب گل میبرد و عطر خوش نافهی مشک ختن را بروز میآورد.
هوش مصنوعی: باد که حسود است، نباید فقط به خاطر خارها به تو آسیب بزند؛ بلکه باید فقط برای از بین بردن آنها به کار بیفتد.
هوش مصنوعی: دوستان و عزیزان تو چهرهای روشن و زیبا دارند، مانند چشم خروس که درخشان است. اما دشمنان تو مانند پرهای زغن (مرغ سیاه) سیاه و بدخواه هستند.
هوش مصنوعی: وقتی تصمیم به سفر و پیشرفت گرفتی، دعا میکنم که نعمتها و حمایتهای خداوند همراهت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
چرخ پنداری بخواهد شیفتن
زان همی پوشد لباس پر دَرَن
شاخ را بنگر چو پشت دل شده
برگ را بنگر چو روی ممتحن
ابر آشفته برآمد وز دمن
[...]
این دل و جان طبیعت سنج را
یک زمان از می طریقت سنج کن
دوستان را بند گردان از وفا
ورنه باری از جفا دشمن من
چون نکردی یک زبانی لاله وار
ده زبانی نیز چون سوسن مکن
بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن
[...]
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.