در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی
بیرون ندهم همچو گل از گریه گلابی
رحمت بمن ای گنج وفا نیست وگرنه
ویرانه تر از سینه من نیست خرابی
مست تو دل سوخته ماست که هرگز
نشنیده جز از سینه خود بوی کبابی
خون من نومید نریزی که گناه است
وز این گنهت به نبود هیچ ثوابی
اهلی تو چو خود را نشمردی سگ دلدار
اینست که کس برنگرفت از تو حسابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده عمیقترین احساسات غم و عشق است. شاعر از سوزش و درد درونیاش صحبت میکند و به دنبال رحمت و وفا است. او بیان میکند که اگر محبت و وفای واقعی وجود داشت، وضعیت قلب او اینقدر ویران نمیشد. همچنین اشاره میکند که دل سوختهاش به عشق مست است و هیچ صدایی جز درد خود را نمیشنود. در نهایت، شاعر از نومیدی و بیپناهیاش میگوید و این که هرگز نمیخواهد خونش به هدر برود. او به بیاعتنایی دیگران به احساساتش اشاره میکند و به نوعی دردی را که در دل دارد، ابراز میکند.
هوش مصنوعی: در دل درد و اندوه اگر سوز و گرمایی را احساس نکنم، نمیتوانم مانند گلی که از اشکهایش عطر (گلاب) میریزد، زیبایی و احساساتم را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: ای رحمت، به من عطا کن؛ زیرا وفای واقعی وجود ندارد. اگر غیر از این بود، هیچ ویرانی به اندازه دل من نیست.
هوش مصنوعی: دل ما به عشق تو میسوزد و تنها صدای عشق تو را از دل خود میشنویم، نه هیچچیز دیگری.
هوش مصنوعی: خون من را به هدر نده، چون این کار نادرست است و به خاطر این گناه هیچ پاداشی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: اگر خود را بیارزش بشماری، این همانی است که برای دیگران هیچ ارزشی نخواهی داشت و هر کسی از تو تقدیر نخواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی
ما را و جهان را تو در این خانه نیابی
چون کوه احد آب شد از شرم عقیقت
چه نادره گر آب شود مردم آبی
از عقل دو صدپر دو سه پر بیش نماندهست
[...]
ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی
از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین
گر باز کنند از شکن زلف تو تابی
بر دیده صاحب نظران خواب ببستی
[...]
ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی
وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی
شبهاست که از حسرت روی تو نیاید
در دیده ی بیدار من دلشده خوابی
مرغ دلم افتاد بدام سر زلفت
[...]
در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی
کردیم سوال و نشنیدیم جوابی
خوردیم بسی خون و ندیدیم کسی را
جز دیده که ما را مددی کرد به آبی
من نگذرم از خاک درت خاک من اینجاست
[...]
عالم چو سراب است، طلب کن تو سر آبی
می نوش که خوشتر ز سراب است شرابی
هست از قلم صنع خدا بهر تأمل
خط بر خد ساقی به سوی بنده کتابی
از چنگ مده هشت بهشتی که نهفته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.