گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی
چو گل که در عرق افتد برون تراود خوی
چو همعنان نتوانم شد از روی خامی
پی سمند ترا گیرم و دوم از پی
چه جای آنکه بنالد دلم ز ناوک تو
که استخوان تنم ناله میکند چون نی
بیار می که بیابان غم رهی دورست
اگر مرا نبرد می نگردد اینره طی
بخون اهلی بیکس که دامنت گیرد
بکش به تیغ جفایش که الضمان علی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق عاشقانه خود سخن میگوید. او محبوبش را به عنوان طبیب جان بیمارش توصیف میکند که بویی آشنا دارد و از او میخواهد که نشان دهد آیا واقعاً یار اوست یا نه. شاعر در عین حال به حس غیرت خود اشاره میکند و میگوید که نمیخواهد راز دلش را با رقیبانش در میان بگذارد. او از رابطهاش با محبوبش صحبت میکند و میگوید هرچند که ممکن است به خوشی دست نیابد، اما همین که او دلدارش است، او را شاد میکند. به طور کلی، شعر به بیان عشق، غیرت و وابستگی عاطفی پرداخته است.
هوش مصنوعی: ساقی با زیبایی خاصی شبیه گلی است که وقتی در عرق فرو میرود، زیباییاش بیشتر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که نمیتوانم از نظر رتبه و مقام همپای تو شوم، از روی نادانی سوار بر اسب تو میشوم و به دنبال تو میروم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تیر عشقت به شدت درد میکند و به جای اینکه شکایت کند، تمام وجودم مانند نی به ناله درآمده است.
هوش مصنوعی: بیا شراب بیاور که در این دشتِ غم، اگر مرا به دور برد، حداقل به سمت سرور و شادی میبرند و بیشرابی، این درختان خشک و بیثمرِ زندگی نظر نمیکنند.
هوش مصنوعی: بر این آهنگ بزن و آواز بخوان، تا اینکه کسی که نیازمند و بییاور است به تو دست نیاز دراز کند. اگر تو به او کمک نکردی، باید بر اساس غم و رنج او به تو پاسخ داده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی
چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده
[...]
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟
سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی
سخن شریفتر و بهتر است سوی حکیم
ز هرچه هست در این ره گذار بیمعنی
بدین سخن شدهای تو رئیس جانوران
[...]
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی
چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
بغنچه تو شکر خنده نشئه باده
[...]
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.