گنجور

 
میرزا آقاخان کرمانی

بیاراست پس تاج الماس را

نشانید بر تخت ارزاس را

که شه را یکی پور بد خردسال

دگر دوده را کشت آن بد سگال

چو سالی دو ارزاس شاهی نمود

به دل کینه با گواسش فزود

چو آگه شد ارزاس را هم بکشت

همه تخت شاهیش آمد به مشت