گنجور

 
ادیب الممالک

این چه . . . الملک بود ای نور چشم

که نباشد در کلاهش هیچ پشم

هر چه کتبا یا شفاها نزد وی

رفتم و در ناله افتادم چو نی

مرمرا نامد جوابی زین خصوص

گوئیا این خواجه باشد از لصوص

لص و لص لص بود این هر سه دزد

که برد مال کسان بی اجر و مزد

لازم است اکنون تلافیها کنم

شکوه از دنیا و مافیها کنم

مال من وقفست گوئی بر دو جنس

که نباشد این دو جنس از نوع انس

این یکی باشد رفیقت ان اخت

این بهشت تو است و آن یک دوزخت

 
sunny dark_mode