گنجور

 
ادیب الممالک

روز آدینه وقت بانگ خروس

چوبداری بری شد از گروس

گله گوسفندش اندر پیش

چپش و شاک ریخته و بز و میش

خاره و سنگ سفته با سم بز

پرچم افراز گشته از دم بز

خوانده هنگام سوق میش و چپش

اتوکا علی اعصا واهش

چون سوار تکه بجولان بز

مرغزی کرده پوستین مرغز

چون به تهران گشود بند جوال

کوس بیداد را بکوفت دوال

نارش از ساوه سیبش از خمسه

قندش از روس و چایش از نمسه

مشک از چین و شکر از اهواز

پشمک از یزد و باده از شیراز

پسته از شهر دامغان آمد

به و لیمو ز اصفهان آمد

آن یک آورد کوزه ای ارده

دیگری زنجبیل پرورده

آن یکی داد اسب و کالسکه

دیگری کشک و روغن و مسکه

آن یک آورد شال و قالیچه

آن دگر یک اساس بازیچه

گشت بالش بلند و بستر نرم

کار آجیل کوک و معرکه گرم