گنجور

 
ادیب الممالک

رشید و ارشد به جنگ ملت

زاسب هستی شده پیاده

رشیدسلطان نخست از جهل

در بلا را به رخ گشاده

معز سلطان به یاری بخت

سزای او را به تیر داده

ولیک ارشد بسان روباه

به چنگ ضیغم در اوفتاده

چو تشنه بودند ز ساغر مرگ

به کامشان ریخت زمانه باده

برای تاریخ سرود امیری

رشید و ارشد دو مرد ماده

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قوامی رازی

معشوق و بهار و باغ و باده

بادا همه را خدای داده

خوش باشد باغ و سبزه خاصه

باحوروشی پری نژاده

جانا سوی باغ کی خرامی

[...]

سید حسن غزنوی

ای پای بر آسمان نهاده

دستت در گنجها گشاده

آوازه جود زر فشانت

در گنبد سیم گون فتاده

روی از لطفت چو گل ز مهتاب

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای از پی حلّ و عقد دایم

در بند و گشایش او فتاده

جز با محرم ز غایت حفظ

راز دل خود برون نداده

سرکوفته یی و از صلابت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مولانا

جان آمده در جهان ساده

وز مرکب تن شده پیاده

سیل آمد و درربود جان را

آن سیل ز بحرها زیاده

جان آب لطیف دیده خود را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه