این چکامه را در بیست و پنجم محرم یکهزار و سیصد و هشت در باغ زرنق ملک جناب مستطاب حجة الاسلام حاجی میرزا جواد آقای مجتهد تبریزی سلمه الله تعالی ساختم در اینروز جناب مستطاب اجل امیر نظام دام اجلاله با جناب ساعدالملک و نواب نصرة الدوله و جناب مستطاب نظام العلماء و عمدء الامراء مؤتمن نظام و جناب بیگلربیگی و معدودی از اعیان شهر مهمان جناب مجتهد بودند من بنده را هم جناب اجل اشاره آمدن فرمودند و روز دیگر مأمور بگفتن این قصیده شدم و در حینی که درد دلم عارض شده در خیمه وسط باغ که مقامی منزه و خلوت بود رفته در یکساعت و اند دقیقه این ابیات بساختم و بیاوردم و این ایام روزگاری بود که ایزد تعالی جناب مجتهد را حیاتی نو بخشیده بود بعد از آنکه روزگار دراز در بستر خفته و طبیبانش آیت نومیدی گفته بودند سالش نیز از هفتاد گذشته.
بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی
دلم ز گردش او فارغ است و مستغنی
غنا و عزت گیتی چه حاجت است مرا
که هم ز عقل عزیزم هم از کمال غنی
نگار دلکش بختم ز عقل جسته حلل
عروس مهوش طبعم ز فکر بسته حلی
به نامه اختر ریزم به هر صباح و مسا
ز خامه گوهر بیزم به هر غدو و عشی
الا کجایند آن شاعران که هر شب و روز
گریستندی از دست گردش گیتی
یکی ز فتنه جادوگر قدر مجنون
یکی ز هیبت اهریمن قضا مغشی
یکی به صحرا از تشنگی گداخته تن
یکی ز گرسنگی جان سپرده در وادی
یکی فشاندی گوهر ز دست دانش خویش
یکی نمودی افغان ز روزگار دنی
کجا شدند که آیند و مر مرا نگرند
ز حظ دانش و بخت بلند مستوفی
همی فزاید امروز از دیم گر زانک
گذشتگان را امروز کاستی از دی
چنانکه شاید و باید هنر پژوهان را
مراست آب گوارا مراست عیش هنئی
اگر لبید نبودش لباده در پیکر
وگر جریر بخورد از گرسنگی جری
مراست لفظ ملیح و مراست شعر بدیع
مراست کلک فصیح و مراست طبع جری
بویژه اکنون کاندر ریاض رضوانم
بزیر سایه فضل خدایگان رضی
جهان حشمت و گردون اقتدار که هست
سنانش قابض ارواح و خامه اش محیی
مهین امیر نظام آن خدایگان اجل
که نزد رایش فرهنگ پیر همچو صبی
کرم کند کف رادش به نیکوان کریم
اذی دهد سر تیغش بمردمان بذی
کجا که دانش او عقل کی بود دانا
کجا که بخشش او ابر کی بود معطی
سحاب جودش در موقع نوال سریع
شرار خشمش در وقت اشتعال بطئی
به روز دادش بیدادگر بود کسری
به عرصه هنرش بی هنر بود نرسی
به نیزه تاند ماهی برآرد از دریا
برد بچشمه خورشید و سازدش مشوی
به نصف ثلث سوم از نخست ماه عرب
که ماه عمرم ده شب گذشته بود از سی
مرا به گلشن فردوس و سایه طوبی
کشاند خدمت وی حبذا و طوبی لی
به باغ خلد شدم در بساحت زرنق
همی بچیدم از آن باغ میوه های جنی
تبارک الله از آن فر خجسته باغ که هست
بهشت در بر صحنش صحیفه مطوی
دو خصلت است در این بوستان که باغ ارم
از این دو خصلت دلکش بعید بود و عری
نخست کاین چمن از داد زاد و آن ز ستم
و دیگر آنکه ارم شد نهان و این مرئی
گر آدم ایدون بوید در این خجسته چمن
نکردی ایچ نظر سوی میوه منهی
ز شرم دیده نرگس در این همایون باغ
برست خروب از بوستان تیم و عدی
همی ببالد در باغ شاخ های جوان
همی بنالد در شاخ بلبل و طوطی
چو نهی کرده پیمبر ز استماع غناء
چو لحن خوانده خداوند لحن موسیقی
کجا تواند مزمار ساختن بلبل
کجا تواند بربط نواختن قمری
یکی بتهلیل اندر شود مؤذن
یکی به ترتیل اندر همی شود مقری
چو ابن مالک خواند تذرو الفیه
چو بن هشام سرایند بلبلان مغنی
عیان ز شوکه رمان بآنهمه شوکت
سهام زرین در کیش پهلوان مکی
انارها همه از شاخ واژگون چونان
رؤس خصم ز قرپوس عمروبن معدی
شجر ببافد توزی سرخ چون جولاه
زمین بدوزد کتان سبز چون درزی
بسان موسی گل با عصا و بیضا شد
چو ساحران صف نیلوفر از حبال و عصی
بگرد خرمن گل خارها دمیده چنان
که شد صفوف شیاطین بحول نارجثی
نعوذبالله استغفرالله این تشبیه
کسی کند که بود مغزش از خیال تهی
بباغ خلد شیاطین کجا و نار کجا
بقلب مؤمن کی راه جسته شرک خفی
بگاه بهمن و دی در پناه این بستان
همیشه روز برد فروردین مه و اردی
در این ریاض برومند شادمان بودم
که شادی الحق اینجا حقیق بود و حری
جز این نداشتمی غم که آفتاب کمال
هلال وار بدی چند گه نزار و غمی
جهان حکمت و تقوی سپهر فضل و خرد
بهار رحمت و بستان معرفت یعنی
جناب مجتهدالعصر و الزمان که بود
کف جوادش فلک وجود را جودی
از آن قبل که بلا خاص دومان ولاست
برای تزکیه نفس آن وجود ز کی
سپهر بستر گسترد و مهر شد بالین
طبیب عاجز گردید و درد مستولی
ز دستبرد قضا رنگ شنبلید گرفت
رخش که بودی مانند یاسمین طری
بسان سنبل در تاب و همچو لاله به تب
تن چو نسرین وان روی چون گل سوری
چو از حبیبان برشد خروش ما نصنع
همه طبیبان جستند عذر لاندری
سپس خدای شفا داد و جبرئیل امین
و ان یکاد بر او خواند و آیت الکرسی
دوباره برگ سمن شد لطیف و تازه و تر
دوباره سرو چمن شد جوان و زفت و قوی
ببام چرخ درخشنده گشت مهر بلند
به طرف باغ خرامنده گشت سرو سهی
بتازه روئی او تازه گشت دین رسول
به زندگانی او زنده شد ولای علی
ایا فقیه نبیه و خبیر راد علیم
ایا مجاز مجیز و بصیر حبر ملی
تو وارث پدران منی و من بی بهر
ز فضل آن پدرانی که در زمانه ولی
ولی من از تو نجویم بغیر ارث پدر
که نیست دیده اولاد جز بدست وصی
کمال و دین ز تو خواهم نه مال دنیی دون
صریح گویم نی با کنایت مطوی
رسوم شرع بیاموز مرمرا که بشرع
توئی فقیه و توئی قاضی و توئی مفتی
من از تو باید دین پدر بیاموزم
مفید باید استاد مرتضی و رضی
شنیده ام که پیمبر همی کند تشبیه
مرآل و عترت خود را بفلک نوح نجی
درست خوانم این گفته را ولی دانم
که همت تو بود بادبان این کشتی
تو آفتاب و دگر فاضلان دهر سها
تو آسمان و اساتید روزگار ز می
بر آسمان تفرس توئی همایون بدر
ببارگاه تقدس توئی سراج مضیئی
بنص روشن عقلی تو جانشین رسول
بحکم محکم شرعی تو نایب مهدی
به خشکی اندر کشتی روان کند عزمت
به رغم قائل ان السفینه لا تجری
هوی چو بختی مست است و تو به قوت شرع
گرفته ای بکف اندر زمام این بختی
تو گر نزار شوی دین ایزد است نزار
وگر قوی شوی آیین احمد است قوی
حساب جود ترا کی کند هزار دبیر
عطای دست ترا کی کشد هزار مطی
الا چو زی باشد اساس قدر جلال
هزار سال جلالی باین جلال بزی
عدوی جاه ترا طعمه باد در دوزخ
از آن طعام که لایسمن و لایغنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این چکامه در بیست و پنجم محرم سال ۱۳۰۸ هجری در باغ زرنق که متعلق به حاجی میرزا جواد آقای مجتهد تبریزی بود، سروده شده است. در این روز، مهمانان بلندپایهای از جمله امیر نظام و دیگر اعیان شهر حضور داشتند. شاعر این شعر را در حالی که احساس درد میکرد، در مکانی خلوت و منزه در باغ نوشته است. او در این شعر خویش به ستایش جناب مجتهد پرداخته و از زندگی و احوالاتش صحبت میکند.
شاعر به شگفتیهای زندگی و دستاوردهای جناب مجتهد اشاره میکند و به تأثیرات او بر اطرافیان و جامعه اشاره دارد. او به تمجید از جوانی و تازگی روح و جسم مجتهد پس از بهبودی ناگهانیاش میپردازد و همچنین به بستانی جادویی که در آن به سر میبرد، توصیف میکند. مضمونهای کلیدی شعر شامل ستایش علم، دانش، و فضیلت جناب مجتهد به همراه تحسینی از نیکیها و صفات اوست.
انتقاداتی به نحوه زندگی انسانها و یادآوری ارزشهای معنوی و اخلاقی نیز در این شعر به چشم میخورد. شاعر در نهایت بیان میکند که از جوانب دینی و علمی به جناب مجتهد نیازمند است و او را بهترین مرجع مأخذ دارد.
هوش مصنوعی: در بیست و پنجم محرم سال 1308 هجری شمسی، در باغ زرنق، در حضور حاجی میرزا جواد آقای مجتهد تبریزی، این چکامه را سرودم. در آن روز، امیر نظام و چندین شخصیت برجسته دیگر مهمان ایشان بودند. من نیز به دعوت امیر نظام به آن جمع پیوستم. روز بعد، مأمور شدم که این قصیده را بخوانم. در حالی که دلم از درد پر بود، در خیمهای که در وسط باغ قرار داشت و فضایی آرام و خلسهانگیز داشت، نشستم و در مدت بیش از یک ساعت، این ابیات را نوشتم و تقدیم کردم. این ایام، زمانی بود که خداوند به مجتهد حیات تازهای بخشیده بود؛ چرا که او سالها در بستر بیماری خوابیده بود و پزشکان به او امیدی نداشتهاند، و سن او نیز از هفتاد سال گذشته بود.
هوش مصنوعی: اگر دنیا به کامم باشد یا نباشد، فرقی نمیکند؛ دل من از چرخشهای آن آسوده و بینیاز است.
هوش مصنوعی: من به غنا و عزت دنیا نیازی ندارم، زیرا هم از نظر عقل و هم از لحاظ کمال، غنی و دارا هستم.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی دلنشین من، فراتر از عقل و درک است، مانند لباسی زیبا و زینتی بر تن عروسی که دل را میرباید. احساسات من از اندیشههایم دور شده و زیبایی و جذابیت او را در خود گرفته است.
هوش مصنوعی: هر روز صبح و شام برای دلبرم نامهای مینویسم و از قلمم، جوهر عشق جاری میسازم.
هوش مصنوعی: آیا آن شاعران که همیشه از حوادث و دگرگونیهای دنیا گلهمند بودند، کجایند؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره میکند که یکی از جادوگران باعث ایجاد فتنهها و مشکلاتی میشود، در حالی که دیگری به دلیل وجود قضا و قدر و ترس از نیروهای اهریمنی، دچار حالتی ناآگاهانه و بیحالی میشود. به عبارت دیگر، وضعیت افراد تحت تأثیر عوامل خارجی و نیروهای قدرتمند قرار دارد که موجب غفلت و سردرگمی آنها میشود.
هوش مصنوعی: یک نفر در بیابان به خاطر تشنگی به شدت رنج میکشد و دچار درد میشود و نفر دیگر در یک منطقه به خاطر گرسنگی جان خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: یکی از تو دانشی به تاراج دنیا افتاد و دیگری از درد و رنج زندگی شکایت کرد.
هوش مصنوعی: کجا رفتند کسانی که بیایند و مرا ببینند، از برکت علم و خوش شانسی که دارم.
هوش مصنوعی: امروز بر ارزش و اهمیت چیزها افزوده میشود، زیرا گذشته ما به نسبت امروز از کمبودهایی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: هنرپژوهان باید بتوانند آثار هنری را به گونهای بررسی و تحلیل کنند که لذتی مانند آب شیرین و گوارا برای آنان به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر لبید لباس حریر نداشته باشد و اگر جریر از گرسنگی بمیرد، چه تأثیری خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: من دارای کلام زیبا و شعر نوآورانهام، همچنین قلمی توانا و ذاتی با استعداد دارم.
هوش مصنوعی: به خصوص اکنون که در باغهای بهشت زیر سایهی لطف خداوند هستم.
هوش مصنوعی: در این جهان پر از عظمت و قدرت، وجودی است که روحها را قبض میکند و قلمش زندگیبخش است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی برجسته و قدرتمند اشاره دارد که به عنوان یک امیر و فرمانروا شناخته میشود. او در میان اهل دانش و فرهنگ، مورد احترام و توجه است و حتی افرادی که به سن و سال بیشتری رسیدهاند، در حضور او به مانند کودکی به نظر میرسند. این شخصیت به عنوان یک پیشوای معنوی و اجتماعی، دارای قدرت و نفوذی است که دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: کرم، دستش را به نیکی به روی خوبیها میساید و با سر تیغش به انسانها آسیب میزند.
هوش مصنوعی: جایی که دانش او مانند عقل است، چگونه ممکن است که شخصی دانا نباشد؟ و جایی که بخشش او مانند ابر است، چگونه ممکن است که کسی بخشنده نباشد؟
هوش مصنوعی: باران بخشش او در زمان بخشش سریع و آتش خشم او در زمان خشم، کند است.
هوش مصنوعی: در روز عدالت، کسری (پادشاه) به ظالمی تبدیل شد و در میدان هنر، کسی را یارای رقابت با او نبود.
هوش مصنوعی: ماهیتری از دریا به سطح آب میآید و نور خورشید را میگیرد و در عین حال در تلاش است تا خود را به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: در نیمه از یک سوم از نخستین ماه عرب که در آن زمان از عمرم ده شب گذشته بود، به یاد آورده میشود که 30 شب را سپری کردهام.
هوش مصنوعی: مرا به باغ بهشتی و زیر سایه درخت طوبی بردند، خوشا به حال من و این درخت مبارک!
هوش مصنوعی: به باغ بهشتی وارد شدم و در محیط زیبا و دلنشین آن، میوههای خوشطعم و لذیذی را در دست گرفتم.
هوش مصنوعی: خداوند را برکت باد به خاطر آن باغ خوشبو و خوشفر که در میان آن بهشت وجود دارد و در گوشهاش نوشتهای پنهان است.
هوش مصنوعی: در این باغ دو ویژگی وجود دارد که باغ ارم به خاطر این دو ویژگی زیبا و دلنشین از آن بیخبر است و خالی از این حسنهاست.
هوش مصنوعی: ابتدا این چمن به خاطر بخشش و محبت به وجود آمده و آن دیگر به دلیل ستم و ظلم، و همچنین این بهشت که پنهان است، به وضوح قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: اگر انسان اینگونه باشد که در این باغ خوشبو بگردد، نباید هیچ نگاهی به میوههای منع شده داشته باشد.
هوش مصنوعی: از شرم نرگس که در این باغ زیبا روییده، خروب از بوی خوش بوستان تیم و عدی به وجد آمده است.
هوش مصنوعی: در باغ، شاخههای جوان با شکوفایی و رشد خود در حال به اهتزاز درآمدن هستند و در عین حال، بلبل و طوطی نیز از آنچه بر سرشان میآید، ناله و گلایه میکنند.
هوش مصنوعی: اگر پیامبر شنیدن آواز را منع کرده است، باید بدانیم که خداوند هم لحن موسیقی را به خوبی خلق کرده است.
هوش مصنوعی: بلبل کجا میتواند آوازهای زیبا بخواند و قمری کجا میتواند نغمههای دلنشین بر سر دهد؟
هوش مصنوعی: یک نفر به اذان گفتن مشغول میشود و دیگری به تلاوت قرآن میپردازد.
هوش مصنوعی: زمانی که ابن مالک کتابش را بخواند، بلبلان به آوازخوانی مشغول خواهند شد. این به معنای آن است که با تلاوت و یادگیری علم، زیبایی و زندگی تازهای به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح میبینیم که شخصیت مکی با افتخارات و مقام بلندش، در میان زرق و برق و جلال و شکوهی که به واسطهی داراییهایش دارد، قرار گرفته است. این وضعیت نشاندهندهی اعتباری است که او در دنیای خود دارد و به نوعی داستانی از قدرت و ثروت را نقل میکند.
هوش مصنوعی: انارها همه به حالتی آویزان و فرو افتاده، مانند سرهای دشمنان، از درخت آویزان هستند.
هوش مصنوعی: درختی به زیبایی و با رنگ قرمز مانند پرندهای در حال پرواز بافندگی میکند و زمینی که دوزندهای در آن کتان سبز را میدوزد، تصویرگر این است که طبیعت و هنر با هم در ارتباطند و به زیباییها زندگی میبخشند.
هوش مصنوعی: همچون موسی که با عصا و جادوی خود گل را زنده کرد، ساحران نیز با چوب و طناب صفی از نیلوفرها به وجود آوردند.
هوش مصنوعی: در میان مزرعهای که پر از گل و خار شده، مانند صفوف شیاطینی که به دور آتش میچرخند، قدم بزن.
هوش مصنوعی: به خدا پناه میبریم و از او طلب آمرزش میکنیم. این تشبیه به کسی است که فکر و هوش او خالی از اندیشه و درک است.
هوش مصنوعی: در باغ بهشت شیاطین کجا هستند و آتش کجا؟ در قلب مؤمن، چگونه شرک مخفی راه پیدا میکند؟
هوش مصنوعی: در فصلهای سرد بهمن و دی، در سایه این باغ همواره روزهای فروردین و اردیبهشت خوشایند و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا و پر رونق، شاد و خوشحال بودم زیرا واقعاً اینجا شادی حقیقی وجود داشت.
هوش مصنوعی: جز این درد و اندوهی نداشتم که آفتاب کمال مانند هلال در لحظاتی ناپدید میشود و بر عدم و غم من میافزاید.
هوش مصنوعی: دنیا پر از حکمت و پرهیزگاری است، فضیلت و عقل در آسمان قرار دارند، و رحمتی همچون بهار و باغی از شناخت در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: شخصیتی برجسته و بزرگوار در زمان خویش وجود دارد که بزرگی و فضیلتش همچون باران، نعمت و برکت برای جهان به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه بلا و سختی خاصی به ما برسد و ما را تحت تاثیر قرار دهد، باید برای پاکسازی نفس خود و رشد درونیمان، از وجودی برکتمند و الهی کمک بگیریم.
هوش مصنوعی: آسمان همچون بستر گسترده شده و خورشید مثل بالینی در نظر گرفته میشود. طبیب که قادر به درمان نیست، دچار پریشانی و درد میشود.
هوش مصنوعی: بر اثر تغییرات سرنوشت، رنگ قامتی مانند یاسمن درخشانش، دچار تغییر و کدری شد و دیگر آن زیبایی و طراوت گذشته را ندارد.
هوش مصنوعی: شخصی شبیه به سنبل در حال ناز و کرشمه است و همچون گل لاله دچار داغی و تب است. بدن او مانند نسرین لطیف و درخشان است و چهرهاش همچون گل سرخ زیبا و دلربا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که صدای ما از دوستان بلند میشود، تمام پزشکان عذر و بهانه میآورند و نمیدانیم چه کنیم.
هوش مصنوعی: سپس خداوند او را شفا داد و جبرئیل پیامبر بزرگ را به کمک فرستاد و دعای "ان یکاد" و آیت الکرسی بر او خوانده شد.
هوش مصنوعی: دوباره برگهای درخت سمن تازه و لطیف شدهاند و دوباره درختان چمن جوان و تنومند و محکم به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: در آسمان، خورشید در حال تابش و روشن شدن است و به سمت باغ حرکت میکند، در حالی که درخت سرسبز و بلند به آرامی به جنب و جوش درآمده است.
هوش مصنوعی: با ورود او به زندگی، دین پیامبر نیز جوان و تازه شد و همچنین ولایت علی دوباره جان تازهای گرفت.
هوش مصنوعی: آیا فقیه دانشمند و آگاه، حقیقت را میداند؟ آیا کسی که صلاحیت دارد و بصیرت دارد، در کارها دقت میکند؟
هوش مصنوعی: تو وارث پدران من هستی و من از دانش و فضیلتی که پدرانم در دوران خود داشتند بیبهرهام.
هوش مصنوعی: من چیزی از تو نمیخواهم جز آنچه که از پدر به ارث بردم، زیرا فرزند هیچ چیزی جز دستنوشته وصی ندارد.
هوش مصنوعی: من از تو کمال و دین میخواهم، نه财富 دنیا که پست و بی ارزش است. این را به روشنی میگویم و با کنایه و اشاره بیان نمیکنم.
هوش مصنوعی: به یاد بگیر که قوانین مذهبی را باید به خوبی بشناسی، زیرا تو خود فقیه و قاضی و مفتی هستی.
هوش مصنوعی: من باید از تو تعلم دین پدر را یاد بگیرم، زیرا استاد مرتضی و رضی برای من بسیار مفید هستند.
هوش مصنوعی: شنیدهام که پیامبر تشبیه میکند نسل و خانوادهاش را به کشتی نوح.
هوش مصنوعی: این جمله را به درستی تفسیر میکنم، اما میدانم که عزیمت و تلاش تو باعث پیشرفت این سفر بوده است.
هوش مصنوعی: تو چون خورشید درخشان هستی و دیگر دانشمندان مانند ستارههای کوچک در آسماناند. تو مانند آسمان هستی و معلمان روزگار از تو بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: تو همچون پرندهای در آسمان، پُر از نور و جلالی و درگاه تو، مکانی مقدس و تابناک است.
هوش مصنوعی: با استناد به دلایل روشن عقل، تو جانشین پیامبر هستی و به موجب قوانین ثابت شرعی، نماینده امام مهدی میباشی.
هوش مصنوعی: به هنگام سختی و چالش، اراده و عزم تو میتواند کشتی را همچنان در حرکت نگه دارد، حتی اگر بعضی بگویند که این کشتی در خشکی به حرکت در نمیآید.
هوش مصنوعی: وقتی که بخت آدم در حال ناآگاهی و خوشی است، تو میتوانی با پیروی از اصول و قوانین، به خوبی کنترلش کنی و مسیر زندگیات را هدایت کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو ضعیف و ناتوان شوی، دین خداوند است که تو را رها نکند، و اگر قوی و نیرومند شوی، پیرو آیین پیامبر احمد (ص) خواهی بود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به لطف و بخشش بیپایان و عظمت دست خدا اشاره میکند. او میگوید که هیچکس نمیتواند به طور دقیق و کامل حساب کند که چقدر نعمت و روزی از سمت خداوند نازل میشود. همچنین، هیچ نویسنده و دبیری نمیتواند بهطور صحیح فهرست و ثبت کند که چه میزان رحمت و عطا از سوی او به مخلوقات داده شده است. به عبارت دیگر، نعمتهای خداوند آنقدر فراوان و بینظیر است که فراتر از قدرت شمارش و توصیف بشر قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر بر اساس کمال و بزرگی زندگی کنی، هزار سال در جلال و عظمت خواهی بود. پس با این جلال زندگی کن.
هوش مصنوعی: دشمن تو، خوراکی از باد در جهنم خواهد بود که نه تنها تغذیه کننده نیست، بلکه چیزی به او نمیدهد و فایدهای هم ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.